کارشناس مسائل سیاسی و فرهنگی اظهار داشت: ما یک نگرانی داریم از شکافی که دارد بین انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به وجود میآید، انقلاب اسلامی آن نرمافزار مطلوب ماست و جمهوری اسلامی قرار است پایلوتی باشد که آن نرمافزار به تدریج در آن تحقق عینی پیدا میکند
حجت الاسلام احمد رهدار، کارشناس مسائل سیاسی و فرهنگی در گفتگوی مشروح با شبکه اطلاع رسانی دانا، در پاسخ به سوالی مبنی بر علت و چرایی نام گذاری سال ۹۳ به نام فرهنگ گفت: در ابتدا باید دو نکته را یادآوری کنم، نکته اول اینکه چرا مقام معظم رهبری این عنوان را برای سال ۹۳ انتخاب کردند، گمان من این است که ما حداقل در نسبت با وضعیت مطلوب انقلاب اسلامی آنقدر بار برنداشته شده داریم که اگر مقام معظم رهبری هر عنوانی را بگذارند، آن عنوان اولاً نسبتی را با دغدغههای انقلاب خواهد داشت و ثانیاً از آن گامهایی باشد که هنوز بخش قابل توجهی از آن برنداشته شده است.
* ذات انقلاب ما فرهنگی است
وی افزود: نکته دوم اینکه چرا مقام معظم رهبری اشاره به مقوله فرهنگ کرده است و روی فرهنگ تأکید کرده است. نباید حرفی در آن باشد، چرا که زیادی طرح مسأله فرهنگ، طرح خود انقلاب است یعنی ذات انقلاب ما فرهنگی است. اگر ما در بستر جمهوری اسلامی گهگاهی ارجاعی به این فرهنگ میدهیم، نباید حساسیت برانگیز باشد؟ الا یک مسأله و آن اینکه با یک نگاه عمیق فلسفی اینگونه تحدید کنیم و بگوییم که یک چیزی که ذاتی چیز دیگری است مورد پرستش قرار نمیگیرد الا زمانی که از این ذاتی بودن خودش فاصله میگیرد. مثلاً ما آن چیزهایی که کنار دستمان است، دنبالشان نمیگردیم مگر زمانی که آن را گم کره باشیم.
این استاد حوزه و دانشگاه با مثالی تشریح کرد: بر فرض مثال ما هیچگاه دنبال دست خود نگشتهایم، چون هیچگاه آن را گم نکردهایم. فرهنگ ذاتی انقلاب ما هست، حال در مسیری که به جلو آمدهایم ای بسا یک جاهایی به دلایلی این چیز ذاتی مورد غفلت قرار میگیرد و شخصی مانند رهبری دارد آن را معماری میکند و نسبت بین انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را دائماً تذکر میدهد.
نگرانی برای ایجاد شکاف بین انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی
رهدار ادامه داد: ما یک نگرانی داریم از شکافی که دارد بین انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به وجود میآید، انقلاب اسلامی آن نرمافزار مطلوب ماست و جمهوری اسلامی قرار است پایلوتی باشد که آن نرمافزار به تدریج در آن تحقق عینی پیدا میکند اگر این نسبت درست بیان شده باشد به لحاظ علمی باید همه مسألهها و دغدغههایی که در بستر زمان در انقلاب اسلامی ایجاد میشود را از طریق ارجاع به مبانی انقلاب اسلامی پاسخ داد. این دغدغهای است که متأسفانه دیرزمانی است مورد غفلت قرار گرفته است.
وی افزود: به همین علت مثلاً شما نگاه کنید که حداقل در دو دوره اخیر انتخابات ریاستجمهوری فرصتی فراهم شده تا نامزدها رو در روی همدیگر گفتوگو کنند، از همه چیزهایی که لازم است اما با واسطه و فاصله مربوط به انقلاب میشود، حرف به میان میآید الا چیزی که ذاتی این انقلاب است، خود این اتفاق یعنی بحث کردن بر سر انتخاب کسی که قرار است سکان اجرایی کشور را در اختیار بگیرد، اتفاق کوچکی نیست که ما بخواهیم اینگونه تحلیل کنیم که اگر مسأله فرهنگ هم به میان نیامد، مهم نیست و مثلاً در بستر یا زمان دیگری دربارهاش حرف میزنیم. این جایگاه، جایگاهی است که مقتضی طرح این مسأله است. اگر در یک چنین جایگاهی یک چنین مسألهای مانند فرهنگ مورد غفلت قرار بگیرد، جای نگرانی برایمان و امثال رهبری که معماری این امر را میکند، و انقلاب را معرفی میکنند، دارد.
*اقتصاد مقاومتی خودش یک فرهنگ زیستی است
این کارشناس فرهنگی خاطرنشان شد: اگر در سالهای گذشته هم رهبری عناوینی را برای سالها انتخاب میکردند که ظاهر آنها به اقتصاد مربوط بود، گمان این حقیر این است که آنجا هم دغدغه رهبری فرهنگ اقتصاد بوده است و نه خود اقتصاد، به طور مثال اقتصاد مقاومتی خودش یک فرهنگ زیستی است، فرهنگ سیاسی است، الگوی زیست است کما اینکه اهتمام به تولید ملی و… هم ریشههای فرهنگی دارد.
رهدار تصریح کرد: ما یک فرهنگ بنیادین داریم، یک فرهنگ تخصصی داریم و یک فرهنگ عمومی داریم. آن دغدغهای که در انتخاب کاری به عنوان اقتصاد مقاومتی مطرح میشود، در حوزه فرهنگ بینادین مورد مطالعه قرار میگیرد، آن چیزی که مقام معظم رهبری مطالبه کردهاند و در شعار امسال نمایان بود، کش دادن این مسئله از فرهنگ بنیادین تا سطح فرهنگ عمومی است. یعنی باز کردن فرهنگ است، مسأله کردن فرهنگ است. البته ضمن اینکه باید استقبال کنیم و قطعاً هم همین کار را میکنیم، نمیتوانیم نگرانیمان را هم از آن مسألهای که عرض کردم پنهان کنیم. یعنی اینکه یک چیزی حاصل باشد طلبش خلاف عقل است. در ادبیات فلسفی هم داریم که میگوید تحصیل حاصل محال است. اگر فرهنگ در سطح عموم (البته منظورم فرهنگ اسلامی -انقلابی -ایرانی است) مورد مطالبه و مورد اجرا بود طبعاً طلبش خلاف عقل بود. اینکه دارد توسط حکمای ما از جمله مقام معظم رهبری مورد مطالبه قرار میگیرد یعنی اینکه حاصل نیست و دارند دنبالش میکنند.
رئیس موسسه فتوح اندیشه در رابطه با تفاوت ایدئولوژی و فرهنگ تشریح کرد: ایدئولوژی یک واژه سیاسی و منفی است، کاملاً منفی، که شهید مطهری و مرحوم شریعتی ضمن اینکه در این واژه تصرف کردند و معنی دیگری را جعل کردند و به درستی هم معنی مجعول آن را قرار دادند، در عین حال به نظر من در اینکه این معنای مجعول خودشان را جایگزین معنای رایج در ادبیات دنیا کنند، موفق نبودند.
وی افزود: در دنیا کلمه ایدئولوژی کلمهای منفی است، نه مترادف با دین است و نه نزدیک به آن است، نه به لحاظ معنا، نه به لحاظ روش و نه به لحاظ ساختاری و امروز در ادبیات سیاسی آنور آبی اصلاً روشهای ایدئولوژیمحور مثل نظریههای ایدئولوژیکمحور یک فحش است و قطعاً انقلاب ما یک انقلاب ایدئولوژیک نیست مثلا مارکسیسم را یک ایدئولوژی میگویند. ایدئولوژی “خشک” است، خشک از جنس مانفیستهای غربی است، اما دین خشک نیست، دین ضمن اینکه برنامه جامع دارد، اراده انسان در حرکت در آن مجرای دینی حرف اول را میزند و غیر از حرفی است که مثلاً آقای هگل میگوید که “همواره چرخ ارابه تاریخ بر روی ارادههای بشریت گذر کرده است” یعنی سهمی را در اراده انسانی نمیبیند.
* دستاورد این انقلاب اسلامی بیش از هر چیزی دستاور انسانی است
این کارشناس فرهنگی در تشریح دستاوردهای انقلاب اسلامی در حوزه فرهنگ، یادآور شد: آقای وستنر یک فیلسوف تاریخ اتریشی است؛ وی یک تعبیری دارد و میگوید با ظهور آیتالله خمینی و پدیده انقلاب اسلامی ایران سیر تطور انسان عوض شد و انسانی جدید در تاریخ متولد شد. میخواهم بگویم دستاورد این انقلاب اسلامی بیش از هر چیزی دستاور انسانی است. انسان جدید متولد شده است.
وی افزود: گاهی اوقات برای اینکه بدانیم انقلاب با ما چه کرده است به غلط به سراغ چیزهایی میرویم که اگر انقلاب هم نشده آنها حاصل میشد. اینکه این همه ما جاده زدیم، سد زدیم، پارک، بیمارستان و دانشگاه زدیم و … اگر شاه و هویدا هم بودند به نظرم این اتفاقات باز هم میافتاد. البته همینجا هم یک فرقی وجود دارد و آن اینکه این جادهای را که امروز بچههای انقلاب با خود اتکایی با منش استقلال و بدون وابستگی فکری، نرمافزاری و سختافزاری به تکنسینها و ابزار غربی دارند میسازند با جادهای که هویدا برای ما میساخت، تفاوت وجود دارد اما انقلاب اسلامی این تغییرات نیست و بیش از اینهاست.
رهدار ادامه داد: در یکی از دانشگاههای کشور مناظرهای با یکی از افراد داشتم. آن فضا هم فضایی غریب برای بنده بود و بیشتر فضا به نفع رقیب بنده بود. آن شخص پرسید که دستاورد انقلاب اسلامی چیست؟ و آنجا در تالار وضعیت به گونهای بود که یک بخش کاملاً مجزا خانمها نشسته بودند و در یک بخش هم آقایان و یک بخش وسط هم آقا و خانم نشسته بودند. در پاسخ این شخص جملهای گفتم که در فضای آن مناظره بیربط هم نبود، گفتم من معتقد هستم که دستاورد انقلاب اسلامی همین خانمهایی هستند که الآن به نفع شما و علیه من در حال دست زدن هستند. اینها نمیدانند اما شما آقای دکتر خیلی خوب میدانید که ۴۰ سال قبل روی صندلیهایی که این خانمها نشسته بودند، اکثر غریب به اتفاق بدون هیچ پوششی در سالن حاضر بودند اما همه اینها الآن پوشش دارند، فکر میکنید این کم اتفاقی است؟ ما پای همه اینها شلوار کردیم. این جمله شاید ظاهرش مقداری خارج از ادب علمی باشد ولی جنس این حرف را زمانی میفهمیم که سفرهایی به کشورهای اسلامی داشته باشیم.
وی افزود: وقتی از هر یک از کشورهای اسلامی به ایران بر میگردیم تازه میفهمیم و متوجه میشویم که همین بدحجابهای داخل ایران چقدر محجبه به نظر میآیند؟ به لحاظ معنوی و فرهنگی در حزبآلله لبنان یک اتفاقی افتاد، اتفاقی که حقیقتاً میمون و مبارک است. بنده به دلیل اینکه مدتها در لبنان زندگی کردهام این را عرض میکنم. افق آنها کف حرکت ماست. یعنی همین الآن در بچههای حزبالله و آنها که عضو رسمی حزبالله هستند اگر کسانی را میبینید که مکشفه هستند البته آدمهایی هم هستند که کاملاً مقید هستند اما در عین حال آن هم هست. این اتفاق که عرض کردم که دستاورد انقلاب اسلامی تولد یک انسان جدیدی است، در چند بعد و زاویه قابل تحلیل و مثال زدن است.
* انقلاب اسلامی انسانی غنی یافته و یا غنی شده تولید کرده است
احمد رهدار با اشاره به رشد سطح شعور و فهم جامعه پس از انقلاب اسلامی تصریح کرد: در کشورهای اسلامی اگر شما با هم سن و سالهای خودمان مواجه شوید متوجه دستاوردها میشوید. با کسانی که یک نسل یا دو نسل از شما جلوتر هستند هم اگر سخن بگویید متوجه می شوید که افق پرسشهای شما بسیار فراتر از افق پرسشهای آنهاست و این دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی است و به همین علت معتقدم که انقلاب اسلامی انسانی غنی یافته و یا غنی شده تولید کرده است. حتی منتقدین به این نظام هم سطح شعورشان و درکشان بسیار بالاتر از نمونههای دیگر ملل است، ما در پاکستان تجربهای به نام جمهوری اسلامی داریم که آنجا هم آدمهایی آمدهاند، حتی رئیسجمهوری آمد که نظریه جمهوری اسلامی را مطرح کرد و نظریه دانشگاه اسلامی را مطرح کرد. کلی هم تبلیغات و سرمایهگذاری کرد و خودش هم انسان اهل قلمی بود و نظریه داده است. آنجا هم آدمهای طرفدار و آدمهای مخالف پیدا کرد. بروید و جنس و کم و کیف مخالفتی که در فضای پاکستانی به مسأله حکومت اسلامی میشود را با منتقدینی که الآن در ایران هستند مقایسه کنید. زمین تا آسمان تفاوت دارد. یعنی منتقد ما هم رشد کرده است. نه فقط تئورسین ما در فضای ایجاب رشد کرده است بلکه منتقد ما هم رشد کرده است.
وی افزود: من در هندوستان و در بمبئی قراری داشتم با آقایی به نام اصغرعلی اینجینیر که یکی از شخصیتهای فکری هندوستان است، حدود ۴۰ کتاب تألیف کرده است و نظریههای ایشان در خصوص سکولاریسم اسلامی مشهور است و معتقد است که راز عقبماندگی کشورهای اسلامی این است که سکولار نسیتند و کلی هم نظر دارد که سکولاریسم اسلامی از اساس متفاوت از سکولاریسم غربی است و تمام نقدهایی که ما به سکولاریسم غربی داریم را هم ایشان دارد. حتی مؤسسه و نشریهای با عنوان سکولاریسم دارد.به این آقا گفتم که شما از فضای اندیشه ایرانیها چقدر اطلاع دارید؟ گفت من بعضی از کتابهای شریعتی را خواندهام. به ایشان گفتم که آقای دکتر شما حتی برای پیشبرد پروژه سکولاریسم هم خوب است که به ایران سفر کنید.چرا که خیلی فضای فکری رقیب ما از شریعتی جلوتر آمده است به آن اندازه که به ضرس قاطع میتوان گفت بین شریعتی و شریعتیسم فاصله از زمین تا آسمان است. شریعتی مولد و محصول قبل از انقلاب ماست. اما فضای فکری پس از انقلاب ما فضای ایجابی و سلبی است.
*«ابتذال»، «اضطراب و دلهره» ، «خشونت» و «ترس» چهار عامل قوام بخش هنر غرب است
رهدار با اشاره به دستاوردهای حوزه الگوی زیستی انقلاب اسلامی گفت: در حوزه الگوی زیستی مثالی میخواهم بزنم که اکثر فکر میکنیم در آن حوزه هیچ کاری برای انقلاب نشده است. به طور مثال حوزه سینما که خیلی زیاد هم به آن اعتقاد داریم. به بازگیران، کارگردانان، زندگی و پوشش آنها و… . در این حوزه در انقلاب اسلامی اتفاقی در حد معجزه رخ داده است. در حوزه هنر هفتم دو رویکرد غالب در دنیا وجود دارد. یکی جریان هالیوود است و دیگری جریان بالیوود که در جریان هالیوود تلاش میشود که در هنر هفتم شکاف بین تخیل و واقعیت پر بشود به گونهای که شما وقتی فیلمی هالیوودی را نگاه میکنید، زیادی از حد حس واقعی به آدم دست میدهد و دقیقاً عکس این رویکرد در بالیوود است که آگاهانه دارد بین عالم واقعیت و عالم خیال شکاف ایجاد میکند و تعهد دارد در این که مثلاً یک آدم را از ساختمان ۱۰طبقه به بیرون پرت کند و وقتی این آدم به زمین میرسد هیچ آسیبی نبیند. به رغم این تضاد و شکافی که این دو رویکرد یعنی هالیوود و بالیوود دارند در مقدماًت هنر هفتم و بهتر است بگویم در علل هستیبخش خودشان اینها مشابه هم هستند. بدین معنی که هم هنر هالیوودی و هم هنر بالیوودی در هر فیلیم ناگزیر است که یک یا همه این عواملی را که ذکر میکنم بگنجاند وگرنه ذات هنرش مورد تردید قرار میگیرد. «ابتذال»، «اضطراب و دلهره» ، «خشونت» و «ترس» چهار عاملی که عوامل قوامبخش بلکه هستیبخش هنر هفتم محسوب میشوند. اینها را در هنر غرب ببینید و حال بیایید و تجربه هنر هفتم در سینماها و سیماهای کشورهای اسلامی را ببینید.
وی ادامه داد: نزدیکترین سینما و نزدیکترین سیما به سیمای ما، تلویزیون سودان است. اگر با شبکههای سودانی آشنا باشید، میبینید که هر شبکهای از آن را که اتخاب کنید یا یک آخوند و روحانی در حال حرف زدن است، خبرنگاران وگویندگان و مجریان کاملاً با حجاب اسلامی هستند اما همانها وقتی فیلمشان را که خودشان ساختهاند، ارائه میدهند، متفاوت میشوند. مثلاً وقتی خواستهاند رختخوابشان را به تصویر بکشند نتوانستهاند از الگوی هالیوود پیروی نکنند و فقط و فقط در کل دنیا سینمای ایران است که مثلاً در رختخوابمان حیا داریم. رختخوابمان در حین اینکه دارد در دید عموم قرار میگیرد، پوشش دارد، حیا دارد و این را فقط ما داریم.
احمد رهدار افزود: ببینید در یک کشوری که زیادی سعی میکند که روشنفکری را به لحاظ اسلامی توی سرِما بزند مانند ترکیه، در یک مجموعه سریالهایی که نه به نام اسلام بلکه در موضوع اسلام دارند میسازند، مانند کلید اسرار، که در هر حلقه آن سعی میشود یک آموزه اسلامی به تصویر کشیده شود، حتی در این سریالها مسأله حجاب را رعایت نمیکنند. یعنی نتوانستهاند از یکی از این الگوهای هالیوود بگذرند و فقط ما این کار را کردهایم.
*پر رنگ شدن آموزه های دینی در میان اهل هنر
این محقق و پژوهشگر فرهنگی با اشاره به وضعیت سینمای ایران، خاطرنشان شد: به این فکر کنیم که در هر حال سینما از آن ما نیست، هیچ چیز سینما مال ما نیست،از اسمش تا نرمافزارش، روشاش و… چیزی است که در دامن ما افتاده است و ما اراده کردهایم که در آن تصرف کنم. با این آدمها و با این فرضیه به نظر باز هم خوب تصرف کردهایم. سینمای ما هرچه به جلو میاید هم اهل هنر ما دارد ادب دینی پیدا میکند و لذا مثلاً فرض کنید که خانمی که بازیگر است و از عکسهایی که دارد ممکن است چنین برداشت کنیم که هیچ نسبتی با فرهنگ ما ندارد، پذیرفته است که مثلاًدر یک سریال چند قسمتی ما زن شهید شود با کاملاً یک الگوی متفاوت زیستی و هم اهل هنرما دارند به مرور ادب دینی پیدا میکنند.
وی افزود: لذا از دل اهل هنر آدمهایی پیدا میشوند که مسألههای دینی را به زبان هنر بیان میکنند. به عنوان مثال از جنس آقای سلحشور و سریالهای قرآنیاش. ضمن اینکه اهل دین ما هم دارند با زبان هنر ارتباط برقرار میکنند یعنی در یک دورهای مرجع تقلید ما تلویزیون را حرام میکرد اما الآن طلبههای ما با خانوادهشان به سینما میروند و با همه نقدهایی که به حوزه سیما داریم، میخواهیم بگوییم حتی در بستری که هیچ چیزش مال ما نیست، یک نزدیکی دارد صورت میگیرد. یک روزی اگر یک آخوندی را میخواستند در یکی از سکانسهای فیلم بیاورند، مسألهساز میشد اما الان به مرور فیلمهایی ساخته میشود که دارد این حس را در فرهنگ عمومی جا میاندازد که آخوند هم بخشی از فرهنگ عمومی ماست. آخوندی که در گذشته در بهترین شرایط درحوزه فرهنگ تخصصی ماست، الآن دربارهاش فیلمی میسازند که رابطه آخوند با مشکلات خانوادگی و شغلیاش را به تصویر میکشد. این یک اتفاق بسیار خوب است.
وی یادآور شد: ما ۲۰ سال قبل وقتی خواستیم بحثهای غربشناسی را داخل قم راه بیاندازیم باور کنید نخبگان حوزوی و دانشگاهی که به سراغشان میرفتیم، دلسوزانه به ما نصحیت میکردند که یک حرفهایی را بزنید که اطرافیان شما به شما نخندند.افراد تأثیرگذاری که خیلیهاشان اکنون مجتهد هستند میگفتند که ما باید از این نعمتی که به هر دلیل خداوند تشخیص داده است آنها را در تکنولوژی غرب قرار بدهد، استفاده کنیم. از آن فضا میرسیم به زمان کنونی که بچه دانشجوهای نه فقط بسیجی ما به این نتیجه رسیدهاند که ما نمیتوانیم به صورت مطلق تسلیم علم غربی و تکنولوژی غربی بشویم. این آدمها شاید نگویند که ما باید علم اسلامی تولید کنیم اما با تمام وجود دارند فریاد میزنند که ما باید علم بومی تولید کنیم و حالا ما با یک واسطهای ثابت خواهیم کرد که بومیت ما همان اسلامیت ماست و علم بومی که آقای مهرداد بروجردی در آمریکا نشسته است و مطرح میکند و کتاب مینویسد و علم اسلامی که ما میگوییم، مصداقاً و عملاً یکی خواهند بود. الآن جدیترین مخالفان ما به صورتی ولو با ادبیات خودشان دارند آب در آسیاب ما میریزند و این کم اتفاقی نیست.
انتهای پیام/