گاهی گذرا بر چگونگی چیدمان مطالب و انتخاب نوع واژگان این نشریه نشان می دهد که این نشریه بدور از درک رسالت خود و تنها به انگیزه و هدفی خطرناک پا به عرصه گذاشته است! زیرا گفتمان این نشریه بعنوان رقیبی جدی برای رسانه های بیگانه در جهت تخریب نظام جمهوری اسلامی مبدل گشته است!
اخیرا نشریه تازه وارد فراتر از چپ که به یکباره حضور خلاف روند معمول خود را در بالغ بر یک هفته قبل با انتشار پیش شماره این نشریه شاهد بودیم، که متاسفانه با ادبیات و واژه گان خاص و هنجار شکن به دکه های مطبوعاتی راه پیدا کرد. گرچه نگارنده براساس عرف معمول تولد یک نشریه تازه وارد را ولو با هر افکاری، تولد یک اندیشه و فکر می داند وبسان احترام به آیه شریفه ((ن والقلم وما یسطرون)) تبریک حضورش را بر خود واجب می داند اما گاهی همین قلمها هستند که برخلاف رسالتشان که باید مسلسلها را به قلم تبدیل کنند، با ناآگاهی و عدم درک و درایت و یا شاید به خواب زدگی، ماشه آتش مسلسل اختلافات را می چکانند و این مهم ثابت می کند که هر قلمی شایسته تقدیر نیست و چه بسا برای آرامش و حفظ امنیت ملی و غرور انقلابی و اسلامی باید برخی قلمها که سلمان رشدی گونه مقدسات اسلامی و یا تکریم های مقدس ملی را نشانه می روند در بدو تولد شکست و یا اگر جهلی ناخواسته و خطای غیر عمدی در کار بوده است، به رسالت اصیل و مقدسشان آشنا کرد و راه تکرار خطا را بست.
نگاهی گذرا بر چگونگی چیدمان مطالب و انتخاب نوع واژگان این نشریه نشان می دهد که این نشریه بدور از درک رسالت خود و تنها به انگیزه و هدفی خطرناک پا به عرصه گذاشته است! زیرا نوع گفتمان این نشریه در پاره ای اوقات فراتر از اندیشه های اصلاحات است و گاها بعنوان رقیبی جدی برای رسانه های بیگانه در جهت تخریب نظام جمهوری اسلامی مبدل گشته است!متاسفانه شهوت نام و آوازه ، رسالت مطبوعاتی این نشریه را به حاشیه برده است و این می تواند هم برای جریان اصلاحات و هم برای نظام جمهوری اسلامی ایران خطرناک باشد زیرا که اصلاح طلبان تاکنون هر آنچه را در تاریخ سیاسی نظام متحمل شده اند، نشات گرفته از تندرویهایی بوده است که ماحصل تعداد افراد انگشت شماری بوده است.
این نشریه در یک اقدامی بی سابقه در حالی کردستان شهیدپرور ایران اسلامی را به نام نژاد ماد صدا می زند که آتش جنگ و فتنه داعش در کشور مسلمان عراق زبانه کشیده است و متاسفانه آوای تجزیه طلبی و جدایی خواهی کردستان عراق از این کشور، تحت کشوری مستقل به گوش می رسد و انتخاب این نوع واژه خاص در مخاطب قرار دادن منطقه و استان سوق الجیشی کردستان ایران می تواند دارای پیام و یا در صدد القای برخی حوادث در آینده باشد.
این نشریه همچنین با رد و نفی جمهوری اسلامی ایران در یک خطابه تحلیلی و انتقادی، آشکارا از ایران اهورایی نام می برد! و هیچگاه در نوشتارش در دو شماره پیاپی حتی یک بار از ایران اسلامی نام نبرده است اما به کرات از ایران اهورایی نام برده است وآیا اینگونه بدعت ها که تاریخ ۱۴۰۰ساله اسلامی یک کشور را نفی می کند نمی تواند طبیعی و خیرخواهانه باشد.
حال این سئوال مطرح می شود که در پی زنده کردن افکار و فرهنگ ایرانی ماقبل از اسلام ، گردانندگان این نشریه چه اهدافی را دنبال می کنند؟ اینگونه سیاستهای این نشریه به معنای نفی و ضعیف نمودن بعد اسلام از واژه مقدس نظام جمهوری اسلامی است و ظاهرا در دوران تصدیگری رجل فرهنگی متواری لندن نشین در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی و مشایی انحرافی در دولت احمدی نژاد همین سیاست دنبال می شد و اینگونه بر می آید که عده ای در حال تجدید بنای این سیاست مرده فرهنگی می باشند؟ آیا شاهد نبودید که سیاست فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد مهاجرانی سعی در تضعیف خاکریزهای دینی را داشت؟ آیا شاهد نبودید که در این زمان بیشترین هجمه علیه مقام معظم رهبری شکل گرفت؟ تحصن مجلس ششم جهت حذف شورای نگهبان و برگزاری انتخابات برای تعیین رهبری برگرفته از همین افکار نبود؟
نشریه یاد شده در پیش شماره خود سخن از سکوت ۸ ساله هاشمی رفسنجانی می کند و با آنکه در تحلیلهای خود به مستندات تاریخی اشاره می کند اما خیلی عجیب است که تاریخ کمتر از یک دهه گذشته معاصر خود را به خاطر نمی آورد! تاریخ هشت سال گذشته براساس یافته های موتور جستجوگر گوگل و سایت آقای هاشمی رفسنجانی به وضوح نشان می دهد که یکی از دهه های پر جنب و جوش سیاسی هاشمی رفسنجانی بوده است. از درگیریهایی که پس از شکست در برابر احمدی نژاد از گفتن تبریک به منتخب مردم((که فقط از مردم به جهت حضورشان در پای صندوقهای رای تشکر کرد)) خودداری کرد و برای اولین بار بداخلاقی سیاسی را در ایران اسلامی بدعت نهاد، از کارشکنی و مخالفت آشکار و نهان با مقام معظم رهبری، از روابط پنهان با کشورهای همسایه و تاثیر گذار در جهت فشار بر دولت منتخب مردم، از نامه بدون سلام و برافروخته شدن شعله های فتنه از نقش پر رنگ فرزندان وی به خصوص مهدی و فائزه هاشمی در فتنه ۸۸ از مصاحبه همسر وی (عفت مرعشی) که گفت اگر موسوی رای نیاورد به خیابان ها بریزید و نماز جمعه معروف و… که هر کدام از این سناریوها مثنوی هفتاد من کاغذ است و ماحصل دهها جلسه پنهان و آشکار…آیا این نشریه این همه تحرک و بدعت گذاری هاشمی را به سکوت تشبیه می کند؟! و یا درصدد تبرئه هاشمی و خاندان است؟ مگر این اصلاح طلبان نبودند که نخستین بار هاشمی را عالیجناب سرخ پوش خطاب کردند یا همین گروه نبودند که در پاره ای مخالفت با هاشمی رفسنجانی را بعنوان پرستیژ اصلاح طلبی و روشنفکری عنوان می کردند؟ چرا اکنون به دست پای مردی افتاده اند که دیروز به خونش تشنه بودند و امروزه وی را پدر روحانی جریان اصلاحات می خوانند؟ آیا تضمینی وجود دارد که فردا پدرخوانده امروزشان را نه تنها به فراموشی بلکه مجدد هدف آماج حملات خود قرار ندهند؟ آیا هاشمی رفسنجانی دفاع دلسوزانه مقام معظم رهبری را در خطبه های پس از انتخابات از وی را فراموش کرده است؟ و مجدد خود را ملعبه دست مشتی روشنفکر نما قرار خواهد داد؟ اینگونه حرکات گروهی هنجار شکن چه معنایی دارد؟
وی همچنین از سعید حجاریان در پس پرده بعنوان جانباز ویلچرنشین اصلاحات یاد می کند که قلبش برای ایران می تپد و اندیشه اش را به گلوله بستند تا تکلمش کنگ بماند!… برای نگارنده خیلی این جمله کنگ و نامفهوم است زیرا که جناب آقای سعید حجاریان همان نظریه پرداز جریان اصلاحات بهمراه اکبر گنجی که اغلب روشنفکران میانه اصلاح طلب، از این دو بعنوان آفت جریان اصلاح طلبی یاد می کنند دوباره برای برخی اصلاح طلبان عزیز شده اند آیا کسی نیست به این آقایان بگوید که این آقایی که بقول شما قلبش برای مملکت می تپد، چرا در حالیکه موج انقلاب های منطقه ای و بیداری اسلامی متاثر از انقلاب اسلامی ایران کشورهای اسلامی خاورمیانه را فرا گرفته بود این نظریه پرداز با القای تقلب در انتخابات بزرگترین ضربه را به این مملکت و بزرگترین تعلل را در صدور انقلاب ایجاد نمود؟این قلب با تپیدنش گرد و خاک فتنه را بر هوا کردد تا حق از ناحق تشخیص داده نشود؟ و در شرایط حساس که کشتی های صدور کالای فرهنگی انقلاب به بندرگاه کشورهای مسلمان رسیده بود خدمتی را برای اسرائیل کرد که تا کنون آمریکا وانگلیس چنین خدمتی را برای فرزند نامشروع خود نکرده بودند! و بی جهت نیست که رسانه های اسرائیل، آمریکا و انگلیس همیشه داد وی و امثال ایشان را می زنند و از فتنه گران حمایت می کنند .
داد و دفاع این نشریه از فائزه هاشمی جای تعجب دارد! فائزه هاشمی چهره ای سیاسی است و تاکنون سیمای جمهوری اسلامی ایران دهها بار چهره وی را در هنگام سخنرانی و ترغیب به شورش مردم توسط وی را به نمایش گذاشته است. در هر کشوری قوانینی وجود دارد که درباره سیاستمداران یاغی اعمال می شود و در جمهوری اسلامی ایران نیز در این باره قانون اعمال شده است و ایشان جرایم خود را پذیرفته و در دادگاه صالحه و با برخورداری از وکیل خانوادگی از خود دفاع نموده است. مگر قوانین جزایی مملکت در هنگام برخورد با نامها و شخصیتها باید متزلزل شود؟ همین فائزه هاشمی نبود که زمینه جدایی پدرش را از آنچه را که دهه ها بخاطرش مبارزه کرده بود فراهم نمود؟
این نشریه درجایی که حضور مردم را که به نفع جریان اصلاحات بوده است پررنگ و درجایی که برخلاف منافع اصلاح طلبان بوده را محو می کند! از ۲۴خرداد ۹۲بعنوان نه بزرگ مردم یاد می کند اما از خردادهای ۸۴و ۸۸نادیده عبور می کند. آیا این مسئله استفاده ابزاری از آرای مردم را به نمایش نمی گذارد؟ استفاده از واژه خطبه های دیکتاتوری یک طرفه در این نشریه به چه معناست !!!
آیا تندروهای جریان اصلاحات درپی مصادره رئیس جمهور برآمده اند ، مردم رای به دکتر روحانی دادند یا رای به جریان اصلاحات؟ براستی دکتر روحانی عضو رسمی کدام حزب ایران است؟ چرا مردم در سال ۸۴ و ۸۸از اصلاحات رویگرداندند؟ مردم در سال ۹۲ اصلاحات را برگزیدند یا اعتدال را؟ اینها همه سوالاتی است که ذهن مخاطب با خواندن این نشریه درگیر آن می شود.
بهرحال امیدواریم دلسوزان نظام جمهوری اسلامی به موارد گفته شده بیشتر توجه داشته باشند تا نظام مقدس جمهوری اسلامی بار دیگر دچار سیلابهای افکار تندرویانه نشود و حال فرقی ندارد که این افکار تندرویانه به کدام حزب و جریان تعلق داشته باشد.
و دولتمردان و متولیان فرهنگ در دولت اعتدال امید نیز باید مراقب باشند تا کسانی اینگونه زیر لوای پرچم اعتدال خود را وابسته به آنان ندانند و افراطی گرایی خود را مثبت جلوه دهند.
منبع: دقیانوس