برگزاری انتخابات و وجود نهادهای انتخابی از مهمترین نمودهایی است که مردمی بودن حکومتها را به رخ میکشد.اما انتخابات در زمان پهلوی، سازوکاری برای زیبا جلوه دادن ویترین حکومت بود؛ سازوکاری که بیشتر در جهت تقویت پایههای قدرت شاه به کار میآمد و از کارایی و فلسفهی وجودی خود منحرف شده بود؛ انتخاباتی که از بالا و کانون قدرت، یعنی شخص شاه، هدایت و اجرا میشد.
در دوران سلطنت پهلویها دخالت آشکار در انتخابات موجب شد تا مجلس به نمادی از استبداد رضاشاهی بدل شود. از کجا معلوم که اگر ایرانیها آزادی بیان داشتند ثروت کلانی را که شاه و اقوامش از درآمدهای نفتی کشور اختلاس میکردند زیر سئوال نبرند. میلیاردها دلار از دارایی کشور به بنیاد پهلوی و دیگر حوزههای اختیار فردی راه مییافت. اگر ایرانیها از حق دادرسی منصفانه برخوردار میشدند از کجا معلوم رای قضات این نباشد که اعتراض صلحآمیز به سیاستهای شاه دلیل کافی برای بازداشت و شنکنجه و اعدام نیست. اگر ایرانیها از انتخابات آزاد برخوردار میشدند از کجا معلوم که مجلسی را انتخاب نکنند که با قدرت مطلقه شاه درافتد. ( Barahani, Crowned Canibals: Amnesty International. “Iran, 1978″. Rejali, Toture and Modernity, 70-76; Abrahamian, Tortured Confessions, 105-123: Delannoy, SAVAK, 15-18; Irfani. Iran’s Islamic Revolution, 153-160. On embezzlement see Abrahamian. Iran Between Two Revolutions, 437-438)
در چنین شرایطی، کانونهای قدرت خارجی همچون قدرتهای آمریکا و انگلیس، که شاه تاجوتخت خود را مدیون آنها بود و قدرتهای داخلی، همچون فضلالله زاهدی، عامل کودتای ۲۸ مرداد و اسدالله علم، در کنار شخص شاه، انتخابات را به جریانی برای نمایش قدرت خود بدل ساختند. انتخابات نمود خواست این مراکز قدرت بود که سعی داشتند تا نمایندگان مورد نظرشان به مجلس راه یابند؛ چنان که هندرسن، سفیر آمریکا در ایران، در گزارشی به وزارت امور خارجهی آمریکا پیرامون انتخابات مجلس هجدهم، به تعیین نمایندگان مجلس از بالا اشاره میکند؛ نکته ای که صوری بودن انتخابات در این دوران را به رخ میکشد.
وی در این گزارش مینویسد: علاء وزیر دربار، اظهار داشت چند هفته پیش، اسدالله علم، رئیس املاک سلطنتی، به او گفته است به دستور شاه صورت اسامی عدهای را برای نامزدی نمایندگی مجلس تهیه کرده، شاه لیست مزبور را با اسامی نامزدهای نمایندگی از سوی زاهدی تطبیق داده و پس از یکدست کردن اسامی نامزدها، چند تن از نامزدها را جابهجا کرده است.(غلامرضا نجاتی، شصت سال خدمت و مقاومت، ج اول، تهران، مؤسسهی خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۷، صص ۳۳۷ تا ۳۴۰.)
بدین ترتیب، کارکرد نهادی انتخابات و مجلس در جهت حفظ حکومت استبدادی شاه، تغییر کرد. همچنین از دورهی نوزدهم مجلس، احزاب خودساختهی دولتی، نمودی دیگر از فرمایشی بودن انتخابات شدند. در شرایطی که شاه همهی نیروهای مخالف را سرکوب کرده بود و سانسور شدیدی بر مطبوعات حاکم بود، دو حزب مردم و ملیون، که به احزاب «بله قربان» معروف بودند، ایجاد شدند.(جان فورن، مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی)، ترجمهی احمد تدین، تهران، مؤسسهی خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۸۰، ص ۴۶۷.)
در ساعت شش بعدازظهر دیروز [۱۳۴۰/۰۳/۱۵] ارسنجانی وزیر کشاورزی پهلوی اقدام به معرفی سیستم جدید انتخابات کرد: همان طوری که همه میدانید قانون انتخابات نواقص بسیاری دارد امٌا ما در حال حاضر مشغول مطالعه برای اصلاح آئیننامه اجرائی انتخابات هستیم نه قانون انتخابات و در این اصلاح به طور قطع از کارتهای الکترال استفاده خواهد شد تا هر کس فقط در حوزه سکونت خود بتواند رأی خود را به صندوق بیاندازد و دیگر مردم را از خارج نیاورند تا مثلا در تهران رأی بدهند. برای این موضوع ما الان بخشهای آمار داریم این بخشها اسامی اشخاص را که واجد شرایط رأی دادن هستند و بیست سال دارند معین خواهند کرد و این اسامی اعلام خواهد شد و بعد هرکس که اسمش اعلام شد با در دست داشتن تعرفه خواهد رفت و رأی خود را به صندوق خواهد انداخت. البته اگر دولت بخواهد مثل گذشته اعمال نفوذ در انتخابات بکند و کاندیداهای خودش را از صندوق بیرون بیاورد برای ما کاری ندارد که با همین قانون فعلی انتخابات را انجام بدهیم .به عقیده من آقای جمال اخوی از اشخاص بسیار پاکدامن و با حسننیت بود امٌا همین مقررات غلط انتخاباتی او را آلوده کرد.
نکته قابل توجه این است که ارسنجانی در این گفتگو نا خودآگاه بر وجود تقلب در انتخابات صحه می گذارد. اما شیوه جدید نیز نتوانست انتخابات را در ایران معنا ببخشد. یکی از جوانان دهه ۵۰ می گوید: آن زمان من کارمند بانک بودم ، یک هفته قبل از انتخابات ، شناسنامه های کارمندان را جمع کردند و دو روز مانده به انتخابات آن ها را به همراه یک کارت الکترال به ما تحویل دادند و تاکید کردند که باید در انتخابات شرکت کنید. ما هم از ترس از دست دادن شغل پای صندوق رفتیم. زمانی که می خواستیم وارد شعبه رای گیری شویم یک نفر دم در ایستاده بود و می گفت باید به چه کسی رای دهید.
شاه در جهت جلب رضایت انگلیس و آمریکا، از سال ۱۳۳۶ دست به تأسیس این دو حزب زد تا نمایش دمکراسی در ایران را تکمیل نماید. وی بر آن بود تا انتخابات دورهی بیستم مجلس را به صورت حزبی برگزار کند و حتی برگزاری انتخاباتی با آزادیهای بیشتر را به مردم وعده داد که در عمل، وعدهای تحققنیافتنی بود؛ چرا که در تقابل با وعدهی انتخابات آزاد، طرفداران دکتر مصدق، حزب توده و سایر مخالفان رژیم در این انتخابات، جایی نداشتند.
براساس یکی از اسناد ساواک ، سپهبد علوی مقدم وزیر اسبق کشور به دوستان نزدیک خود اظهار داشته متأسفانه نمیتواند ثابت کند که طی چند ساله گذشته چه وجوهی به اعلیحضرت همایون شاهنشاه پرداخت کرده ولی دو رقم یکی هفتصد و پنجاه میلیون ریال و دیگری سیصد میلیون ریال را که به حساب اعلیحضرت همایون شاهنشاه ریخته میتواند اثبات کند زیرا شماره حسابهای مربوطه را در دست دارد و اضافه کرده اگر بخواهند او را فدای راه سیاست کرده و در پرونده انتخابات متهم و تحت تعقیب قرار دهند لیستی را که به خط سلیمان بهبودی رئیس دفتر مخصوص است ارائه داده و ثابت خواهد کرد که نمایندگان مجلس بیستم چگونه از طرف دربار شاهنشاهی تعیین شدهاند و بهبودی هم مسلماً خواهد گفت که چه مقامی لیست نمایندگان دوره بیستم را به مشارالیه دیکته نموده است.
مداخله و زدوبند احزاب دولتی در جریان انتخابات به حدی رسید که حزب ملیون به رهبری منوچهر اقبال، نخستوزیر وقت، در انتخابات مجلس بیستم شورای ملی، به دلیل دخالت در انتخابات، از صحنهی سیاست خارج و البته انتخابات نیز باطل شد. رقابت و کشمکش انتخاباتی بین دو حزب فرمایشی به گونهای بود که برای هر حوزه، نامزدهایی از دو حزب در نظر گرفته میشد، ولی از قبل روشن بود که چه کسی از آن نامزدهای انتخابی، باید به مجلس راه یابد. برای نمونه، ابوالقاسم تفضلی، که برای نمایندگی حوزهی کاشمر در این دوره انتخاب شده بود، از مشاهدهی کاغذی میگوید که در آن نام خودش و منوچهر تیمورتاش و یک نفر دیگر به عنوان نامزدهای دو حزب برای نمایندگی کاشمر آمده بود. وی میگوید: با جوهر سبزرنگ دور اسم من خط کشیده بودند(قاسم تفضلی، فصلنامهی تاریخ معاصر، تهران، مؤسسهی اطلاعات تاریخ معاصر ایران، ش ۲، تابستان ۱۳۷۶، ص ۱۲۸.)پس از خروج حزب ملیون از عرصهی سیاست، «کانون مترقی» جایش را گرفت. این کانون در مقابل دیکتاتوری جاری در جامعه و همچنین رکود احزاب غیردولتی، به انتخابات رونق ظاهری بخشید؛ انتخاباتی که مشروعیت صوری حاکمیت پهلوی را فراهم میکرد. در واقع اوج فعالیت این کانون، که هستهی اصلی حزب ایران نوین محسوب میشد، بحبوحهی انتخابات مجلسین بود که با قلمفرساییهای ژورنالیستی، تأسیس خانههای دهقانان و کارگران و تأسیس شورای زنان همراه بود و در نهایت، پس از برگزاری انتخابات مورد نظر، فعالیتشان کمرنگ یا تعطیل میشد. البته در جریان انتخابات نیز تقلبهای انتخاباتی، زدوبندهای سیاسی و منافع مالی نقش برجستهای داشتند. در گزارش مورخ ۱ آذر ۱۳۴۵، ساواک از قول سبزواری، رئیس دبیرخانهی حزب ایران نوین، مینویسد: «…قرار است کلیهی فرمانداران که عضو حزب ایران نوین نیستند و با حزب نظر موافقی ندارند، تغییر یابند و به جای آنان، افرادی انتخاب شوند که کاندیدای مورد نظر حزب را از صندوق انتخابات خارج سازند…»(سند ساواک، ۸۵۷/۲۰/۷/م-۱/۳/۱۳۴۶.)
بر همین مبنا، پیش از انتخابات، به کلیهی فرمانداران محرمانه ابلاغ میشد در شهرستان تابعهی خود، شعبهی حزب ایران نوین را تأسیس و سپس کاندیدای مورد نظر انتخابات دورهی آینده را نیز تعیین کنند. برای نمونه، در اردیبهشت ۱۳۴۶، قبل از آغاز انتخابات دورهی بیستودوم مجلس، عبدالرضا انصاری، وزیر کشور، ۱۲ نفر از استانداران و فرمانداران کل را تغییر داد و افزون بر این، غالب مدیران کل، فرمانداران و بخشداران نیز تغییر کردند.(سند ساواک، ۹۴۵، ۳۰۰/الف-۱۴/۹/۱۳۴۵.)
منبع : بوتیا