پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

12:20:27 - چهارشنبه 14 فروردین 1392
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
ریشه های اخلاقی بصیرت سیاسی
به گزارش “صبح رابر”برای بصیرت در لغت معانی متعددی نقل گردیده از جمله : بینایى. دانایى. زیرکى. هوشیارى. بینش. آگاهى. چشم خرد. (لغت نامه دهخدا) بصیرت در اصطلاح : شـنـاخـت روشـن و یـقـیـنـی از دیـن، تـکـلیـف، پـیـشـوا، حـجـّت خـدا، راه، دوسـت ودشـمـن، حـق و بـاطل، (بصیرت) نام دارد. (پیامهای عاشورا ‏- جواد محدثی) شهید مطهری […]

به گزارش “صبح رابر”برای بصیرت در لغت معانی متعددی نقل گردیده از جمله : بینایى. دانایى. زیرکى. هوشیارى. بینش. آگاهى. چشم خرد. (لغت نامه دهخدا)
بصیرت در اصطلاح :
شـنـاخـت روشـن و یـقـیـنـی از دیـن، تـکـلیـف، پـیـشـوا، حـجـّت خـدا، راه، دوسـت ودشـمـن، حـق و بـاطل، (بصیرت) نام دارد. (پیامهای عاشورا ‏- جواد محدثی)
شهید مطهری در تعریف روشن بینی یا همان بصیرت که تجلی آن در رفتار امام حسین علیه السلام بود می گوید : روشن‏ بینی یعنی چه؟ یعنی حسین (ع) در آن روز چیزهایی در خشت خام می‏دید که دیگران در آیینه هم نمی‏دیدند. ( مطهری، مرتضی، حماسه حسینی ۲، ص‏۸۴)

۱. معنای بصیرت
بصیرت برگرفته از واژه بصیر است و بصیر به معنای بینا، دانا، روشن بین و روشندل آمده که خود صفتی از صفات خداوند متعال است  و بصیرت را به بینش، بینایی، روشن بینی، دانایی، زیرکی و هوشیاری معنی کرده اند.  که در عربی به فطانت و ذکاوت آمده است. در اصلاح، منظور از بصیرت، دریافت عمیق از واقعیت می باشد که انسان را از سطح و ظواهر امور و حوادث به عمق و باطن آن رهنمون می کند. بصیرت در معانی زیر کابرد دارد:
* بصیرت به معنای خبره بودن (expect): در این معنا بصیر به کسی گفته می شود که نسبت به امور کاملاً آگاه آشنا و مطلع است و از تمام زوایای پیدا و پنهان کار خبر دارد. به بیان امروزی، فرد بصیر همان کارشناس و متخصص است که در کار خودش مرتکب خطا و اشتباه و عمل نسنجیده نمی شود.
* بصیرت به معنای شهود و روشن بینی (tntortoin) هم آمده است. انسان دارای بصیرت به معنی کسی است که در مراحل حیات خودش به آگاهی و ادراکات قبلی و احساسهای درونی رسیده باشد.
* بصیرت به معنای بینش (imsight) آمده که همان دریافت کلی از حوادث بوده، به دانسته های بشر جهت می دهد.
* بصیرت به معنای تیزبینی (acumen) هم ذکر شده است. که در اینجا فرد بصیر به درک جنبه های پنهان حوادث از طریق توجه به دقایق و نشانه های جزیی ظاهری  می رسد. که از لوازم آن، دقت، ظرافت، فهم بالا، خبرگی و تخصص، تجربه موفق، تأمل و عبرت از حوادث، توانایی ذهنی و نداشتن روحیه احساساتی می باشد. سرعت انتقال، حافظه خوب و قدرت تجزیه و تحلیل از ویژگی های فرد تیزبین به حساب            می آید.
بنابراین بصیرت سیاسی یعنی آگاهی به زمان و مکان، فهم سیاستهای رایج دنیا و دشمن شناسی که اگر کسی از آن برخوردار باشد، در تحلیل رویدادها و درک وقایع قریب الوقوع و پیش بینی روند امور به سلاحی مجهز است که می تواند بر پدیده های سیاسی اشرف بیشتری نسبت به سایرین پیدا بکند.
۲. بصیرت در قرآن
واژه بصیرت عیناً و واژه هایی چون بصیر، مبصر، مبصره، مستبصر، ابصار و … در موارد زیادی در قرآن به کار رفته اند. که در اینجا به چند آیه بسنده می کنیم:
* در وصف آیات قرآن، آمده «قد جاءکم بصائر من ربکم فمن ابصر فلنفسه و من عمی فعلیها و ما انا علیکم بحفیظ» (انعام: ۱۰۴) یعنی آیات الهی و کتب آسمانی که سبب بصیرت شماست البته از طرف خدا آمد پس هر کس بصیرت یافت، خود به سعادت رسید و هر کس کور بماند خود در زیان افتاد و من نگهبان شما از عذاب خدا نیستم. و در آیه ای دیگر می فرماید: «هدا بصائرللناس و هدی و رحمه لقوم یوقنون» (جاثیه: ۲۰) یعنی این (قرآن) برای عموم مردم مایه بصیرت بسیار و برای اهل یقین موجب هدایت و رحمت پروردگار است.
* بصیر را مبنای دعوت انبیای الهی معرفی کرده است و می فرماید: «قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی و سبحان الله و ما انا من المشرکین» (یوسف: ۱۰۸) یعنی، ای رسول ما، امت را بگو طریقه من و پیروانم همین است که خلق را به خدا با بینایی و بصیرت دعوت کنم و خدا را از شرک منزه دانم و هرگز به خدای یکتا شرک نیاورم.
* مفهوم مبصر در قرآن آمده که صفت متقین است و رهایی یافته از وسوسه شیطان، آنجا که اعلام می دارد: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون» (عراف: ۲۰۱) یعنی، چون اهل تقوی را از شیطان وسوسه و خیالی به دل فرا رسد، هماندم خدا را به یاد آرند و همان لحظه بصیرت و بینایی پیدا کنند.
* در قرآن اولی الابصار را برای اهل عبرت به کار گرفت و فرمود: «… ان فی ذلک لعبره لاولی الابصار» (آل عمران: ۱۳) یعنی، البته بدین آیات الهی اهل بصیرت اعتبار جویند. و در جای دیگر به صراحت اعلام می دارد: «فاعتبروا یا اولی الابصار» (حشر:۲) یعنی، ای هوشیاران عالم از این حادثه پند و عبرت بگیرید.
بنابراین با تأمل در آیات فوق، در می یابیم که بصیرت، سبب می شود، انسان از ظواهر اشیاء و حوادث عبور کند و به درکی فراتر از چهره ظاهری آنها نایل آید. در این معنی اهل بصیرت با استمداد از خداوند متعاول و قرآن کریم به عمق تحولات و حوادث روزگار می رسند که در این صورت جزو مؤمنان صالح و هدایت یافتگان خواهند بود.
۳. بصیرت در نهج البلاغه
بصیرت مفهومی است که در خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار (حکمت های) نهج البلاغه به آن تأکید شده است. در حکمت ۱۵۷ می خوانیم:
قد بصرتم ان ابصرتم، و قد هدیتم ان اهتدیتم و اسمعتم ان استمعتم.
یعنی اگر چشم بینا داشته باشید، حقیقت را نشانتان داده اند، اگر هدایت می طلبید، شما را هدایت کردند و اگر گوش شنوا دارید، حق را به گوشتان خواندند.
همان حضرت داشتن بصیرت را برای نظامیان بسیار مهم دانستند و در خطبه ۱۵۰ می فرمایند: «حملوا بصائرهم علی اشیافهم» یعنی مؤمنان واقعی که با پیامبر اکرم (ص) بودند، شمشیر را در راه خدا کشیدند و بینش های خود را بر شمشیر نشاندند. و در جای دیگر می فرمایند:
ما اصف من دار اولها عناء و آخرها فناء فی  حلالها حساب و فی حرامها عقاب. من استغنی فیها فتن و من افتقر فیها حزن و من ساعاها فاتته و من قعد عنها و اتته و من ابصر بها بصرته و من ابصر الیها اعمته.
یعنی چگونه خانه دنیا را توصیف کنم که ابتدای آن سختی و مشقت و پایان آن نابودی است؟ در حلال دنیا حساب و در حرام آن عذاب است. کسی که ثروتمند گردد فریب می خورد، و آن کس که نیازمند باشد اندوهناک است و تلاش کننده دنیا به آن نرسد و به رها کننده آن، روی آورد. کسی که با چشم بصیرت به آن بنگرد او را آگاهی بخشد و آن کس که چشم به دنیا دوزد کور دلش می کند.
نماینده محترم ولی فقیه با نقل این روایت حضرت علی (ع) در غرر که فرمود:
«فقد البصر اهون من فقد البصره»  به مراتب تحمل فقدان بصر آسان تر از فقدان بصیرت است، می فرماید: «چون کسی که چشم نداشته باشد با کمک عصا و دست به دیوار بالاخره زندگی را جمع و جور می کند، اما کسی که بصیرت نداشته باشد به چاه هایی می افتد که درآمدنش از آن بسیار مشکل است. بصیرت مانند دوربین دید در شب است. بصیرت نوک مگسک تفنگ است برای خوب هدف گرفتن دشمن»  به راستی پیروزی در نبرد با دشمن به کثرت نیرو نیست بلکه به بصیرت و بینش مجاهدان در راه خدا بستگی دارد.
دستاوردهای بصیرت سیاسی
جبهه شناسی، دشمن شناسی، ولایتمداری، ظلم ستیزی و مقاومت در دفاع از حق و اتکاء به ایمان می تواند از پیامدها و نتایج داشتن بصیرت سیاسی درست به حساب آید.
کسانی که از بصیرت سیاسی برخوردار بودند و راه حق را از باطل تشخصی دادند، تمام مشکلات را به جان خریدند و در دفاع از حق به استقبال شهادت رفتند. قرآن از آنان به ربیون نام می برد که مقاومت و دفاع از حق منش آنها بوده است. آنجایی که می فرماید: «وکاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله و ما ضعفوا و ما استکانوا و الله یحب الصابرین» (آل عمران: ۱۴۶) یعنی، چه بسیار رخ داده که پیغمبری جمعیت زیادی از پیروانش در جنگ کشته شده و با این حال اهل ایمان با سختیهایی که در راه خدا به آنها رسیده مقاومت کردند و هرگز بیمناک و زبون نشدند و سر زیر بار دشمن فرو نیاوردند و راه صبر و ثبات پیش گرفته که خداوند صابران را دوست می دارد.
نمونه ای از صاحبان بصیرت سیاسی
یکی از کسانی که با بصیرت سیاسی و ولایتمداری راه خویش را برگزید و در ادامه مسیر روسفید بیرون آمد حضرت ابوالفضل العباس فرزند رشید و جنگاور حضرت علی بن ابیطالب (ع) بوده است. و با بصیرت کامل پا به عرصه حمایت از ولایت امام حق یعنی حسین بن علی(ع) گذاشت. ایستادگی او در برابر توطئه های دشمن زمانش و سرانجام شهادت او زبانزد خاص و عام است. رشادت و تیزهوشی و تیزبینی او زمانی ظاهر شد که وقتی با امان نامه دشمن در کربلا مواجه شد، دست رد به سینه آنها زد. مقام معظم رهبری درباره این برادر با وفای حضرت سیدالشهداء  می فرمایند: «بصیرت اباالفضل کجاست؟ همه اینها صاحبان بصیرت بودند اما او بصیرت را بیشتر نشان داد و در روز تاسوعا وقتی که فرصتی پیدا شد که او خود را از این بلا نجات بدهد، یعنی آمدند و به او پیشنهاد تسلیم و امان نامه کردند و گفتند ما تو را امان می دهیم، آن چنان جوانمردانه برخورد کرد که دشمن را پشیمان نمود: من از حسین جدا شوم؟ وای بر شما، اف بر شما و امان نامه شما، نمونه دیگر بصیرت او این بود که به سه نفر از برادرانش هم که با او بودند دستور داد که قبل از او به میدان بروند و مجاهدت کنند تا این که به شهادت رسیدند. می دانید که اینها چهار برادر از یک مادر بودند. ابوالفضل العباس برادر بزرگ تر، جعفر، عبدالله، عثمان، انسان برادرانش را در مقابل چشم خود برای حسین بن علی قربانی بکند. به فکر مادر داغدارش هم نباشد، که بگوید حالا یکی از برادران برود تا این که مادرم دلخوش باشد به فکر سرپرستی فرزندا صغیر خودش هم نباشد که در مدینه هستند، این همان بصیرت است».
از شخصیتهای دیگری که تاریخ از او به عنوان مدافع ولایت حق نام می برد، عمار یاسر است. او که تا آخرین نفس دست از ولایت نکشید و شربت شهادت نوشید از مصادیق بارز صاحبان بصیرت سیاسی می باشد. رهبری معظم انقلاب حضرت آیه الله العظمی خامنه ای درباره بصیرت عمار می فرمایند: «عمار یاسر در جنگ صفین ملتفت شد که در گوشه لشکر همهمه است. خودش را رساند دید یک نفر آمد و وسوسه کرد که شما با چه کسانی دارید می جنگید؟ این وسوسه را چند بار در لشکر صفین بوجود آوردند و هر دفعه به گمانم عمار بود که خودش را رساند و فتنه را افشا کرد. عمار جمله ای با این مضمون گفت که جنجال نکنید، حقیقت را بشناسید. این پرچمی که در مقابل شماست من دیدم که به جنگ پیامبر آمد و زیر این پرچم همان کسانی بودند که الان ایستاده اند … چرا اشتباه می کنید؟ چرا حقیقت را نمی شناسید؟ این بصیرت عمار را نشان می دهد. بصیرت چیز خیلی مهمی است».
پیامدهای ضعف بصیرت سیاسی
کم نبودند عالمان و رزمندگانی که فاقد بصیرت سیاسی بودند، لذا در مسیر پیمودن راه حق دچار اشتباهات شدند و در مقابل اسلام قرار گرفتند و کاری کردند که دشمنان اسلام می خواستند. بی بصیرتی و یا ضعف بصیرت آن هم از نوع سیاسی می تواند ضربات جبران ناپذیری بر پیکره جامعه اسلامی وارد کند.  مقام معظم رهبری ضعف بصیرت را مهم ترین عاملی می دانند که لشکریان یزید دچار آن بودند. ایشان می فرمایند: «جا دارد اگر ملت فکر کند که چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر (ص) کار کشور اسلامی به جایی رسیده که همین مردم مسلمان از وزیرشان، امیرشان، سردارشان، عالمشان، قاضی شان، قاری شان در کوفه و کربلا جمع شدند و جگر گوشه همین پیغمبر را با آن وضع فجیع به خاک و خون بکشند».

در امالی شیخ صدوق از قول امام صادق (ع)درباره خطر عدم بصیرت می خوانیم: «العامل علی غیر بصیره کالسائر علی غیرالطریق ولا یزیده سرعه السیر من الطریق الا بعداً».  یعنی، کسی که بدون بصیرت (بینایی) عمل کند چون کسی است که بیراهه رود و سرعت رفتن، جز پرتی و دوری از راه برایش نیفزاید.
در قرآن کریم، افراد ناآگاه و بی بصیرت را از چارپایان بدتر معرفی می کند. آنجا که می فرماید: «و لقد ذر انا لجهنم کثیراً من الجن والانس لهم قلوب با یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون. (اعراف: ۱۷۹) یعنی، و محققاً بسیاری از جن و انس را برای جهنم واگذاردیم، چه آنکه آنها را دلهایی است بی ادراک و معرفت و دیده های بی نور و بصیرت و گوش هایی ناشنوای حقیقت، آنها مانند چارچایانند، بلکه بسی گمراه ترند، زیرا قوه ادراک مصلحت و مفسده داشتند و باز عمل نکردند، آنها همان مردمی هستند که غافل شدند.
انحراف از مسیر حق و ولایت: حق مداری زمان و مکان نمی شناسد، همیشه ارزش است، اگر با ابزار بصیرت سیاسی به حق رسیدیم به هیچ بهایی از آن دست برنمی داریم. آنانی که مدافع حق بودند تمام مشکلات را به جان خریدند و از حق و امامان حق دست برنداشتند برعکس کسانی که از ضعف بصیرت رنج می بردند، در بین راه به انحراف کشیده شدند. در تاریخ کم نیستند کسانی که به حق پشت پا زدند و به خسران دنیا و آخرت رسیدند. مهم ترین مصداق این گروه، خوارج زمان علی بن ابیطالب (ع) هستند که رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیه الله العظمی خامنه ای درباره عدم بصیرت آنها می فرمایند: «در اجتماعاتی که شما برادران عزیز و جوانان مؤمن و انقلابی این دوران دارید، آنچه که بیش از همه باید مورد توجه قرار گیرد، دو چیز است: اول، کامل کردن آگاهی از شرایط، کامل کردن معرفت به زمان، فهم صحیح زمان و تحلیل صحیح حوادث. اگر این تحلیل صحیح نباشد، مشکلات به وجود خواهد آمد و حتی ایمانهای محکم، هم به سبب نبودن آگاهی و روشن بینی و تحلیل درست از وقایع، ممکن است در جهت خلاف قرار گیرد. همان طور که در قضیه خوارج اتفاق افتاد، خوارج اکثرشان دارای ایمانهای محکمی بودند، که از آگاهی و نورانیت و معرفت، بی بهره بود،لذا در مقابل امیرالمؤمنین علیه الصلوه والسلام قرار گرفتند. دومین چیزی که در این جلسات باید مورد علاقه قرار گیرد عمل است، یعنی شیوه ها و رفتارها، خط مشی ها و عملکردها و بررسی اشکالات و تصحیح شان».
حضرت علی (ع) بیشترین مشکل را با گروه خوارج داشت و می فرمودند: «اعلموا ان الله تبارک و تعالی لیبغض من عباده المتلون فلا تزولوا عن الحق و ولایته اهل الحق»؛  یعنی بدانید خداوند متعال از بندگان متلون (که هر روز به رنگی درمی آیند)بیزار است.
پس از حق کناره نگیرید و ولایت اهل حق را رها نکنید. ضعف بصیرت سیاسی سبب خواهد شد که ایمان از استحکام برخوردار نباشد و به اندک گفتاری تغییر عقیده دهد و با اندک ابهامی از راه برگردد. تاریخ گواه است که چه بسا بودند افرادی که در رکاب پیامبر (ص) جنگیدند ولی با ظهور پیامبران دروغین و کذاب مانند مسیلمه دست از دین پیامبر اکرم (ص) برداشتند و به ادیان ساختگی روی آوردند.  خوارج در برابر ناطق قرآن یعنی علی بن ابیطالب (ع) شعار «لا حکم الالله» را سرمی دادند، چه کج فهمی که آنها گرفتار آن شده بودند.  پس اگر قرار است پاسداران عزیز از پاسداری از انقلاب اسلامی چون گذشته موفق باشند تا از مسیر حق و ولایت جدا نشوند باید اینگونه باشند که «ولایت فقیه باید همچون خون زندگی بخش در رگ سپاه جاری شود و این جریان باید در عملکرد سپاه و سپاهیان تجلی کند».
۲. اطاعت از بیگانگان و دشمنان انقلاب اسلامی. ضعف بصیرت سیاسی سبب خواهد شد که در تصمیم گیرییهای سیاسی- اجتماعی تحت تأثیر بیگانگان قرار بگیرند و به جای اینکه به حق بیندیشند به شیادان دل خوش کنند. این همان چیزی است که دشمنان قسم خورده اسلام می خواهند. زیرا دشمنان در کمین گاهها هستند تا برای خود نیرو جمع کنند. به راستی بی بصیرتها همواره در معرض تند بادهای سهمگین توطئه های بیگانگان قرار دارند. مرحوم علامه شهیدی در همین زمینه می گوید: «حقیقت این است که گروهی از سپاه علی (ع) به ظاهر با او بودند و در نهان با معاویه سر و سری داشتند و گروهی دیگر (اکثریتی که گرد او را گرفته بودند) از منطق درست بهره ای نداشتند یا در پی اعمال نظر نبودند، مردمی دستخوس احساسات انی، توطئه گر، تحریف پذیر، خودخواه و خودرأی که نمی دانند چرا می پذیرند؟ چرا به پا می خیزند؟ چرا پشیمان می شوند؟ و از نو چه می خواهند و چرا می خواهند».
علامه آیت الله مصباح یزدی با هشدار به همین مطلب می گوید: «می توان گفت که در هر جامعه ای اکثریت افراد هم از دیدگاه علمی و هم از نظر اخلاق و عملی در حد میانگینی واقع اند. اینان چون نه از علم و معرفت کافی برخوردارند و نه دارای ملکات اخلاقی راسخ و تغییر ناپذیرند، شدیداً تحت تأثیر دیگران قرار می گیرند. از این رو تبلیغات و تلقینات بیش از همه در اینان مؤثر و کارگر می افتد».
قرآن کریم در آیات بسیاری دوستی و یا اطاعت از بیگانگان و دشمنان اسلام را ممنوع اعلام کرده و آن را خیانت به خدا و رسول خدا می داند.  این کتاب مقدس با ذکر خصوصیات دشمنان اهل ایمان، مسلمانان را از دوستی با آنها منع می کند، آنجا که می فرماید:
یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا بطانه من دونکم یالونکم خبالا و دوا ما عنتم قد بدت البعضاء من افواههم و ما تخفی صدورهم اکبر قد بینا لکم الایات ان کنتم تعملون، ها انتم اولاء تحبونهم و لا یحبونکم و تؤمنون بالکتاب کله و إذا لقوکم قالوا آمنا و اذا خلوا عضوا علیکم الانامل من الغیظ قل موتوا بغیظکم ان الله علیم بذات الصدور، ان تمسسکم حسنه تسوهم و ان تصبکم سیئه یفرحوا بها و ان تصبروا و تتقوا لا یضرکم کیدکم شیئا ان الله بما یعلمون محیط. (آل عمران: ۱۱۸-۱۲۰)
این اهل ایمان، از غیر همدینان خود دوست صمیمی همراز نگیرید؛ چه آنکه آنها که به غیردین اسلامند از خلل و فساد در کار شما ذره ای کوتاهی نکنند. آنها همیشه مایلند که به شما در رنج و سختی باشید. دشمنی شما را گاهی بر زبان هم آشکار سازند در صورتی که محققاً آنچه در دل پنهان می دارند بیش از آن است که بر زبانشان آشکار می شود ما آیات خود را برای شما بیان کردیم اگر عقل و اندیشه کار بندید. آگاه باشید چنانکه شما آنها را دوست می دارید، آنها شما را دوست نخواهند داشت. شما چون به همه کتب آسمانی ایمان دارید به آنها محبت می کنید اما آنها با شما نفاق می کنند. در مجامع شما اظهار ایمان کرده و چون تنها شوند از شدت کینه سرانگشت خشم به دندان گیرند. بگو بدین خشم بمیرید! خدا از درون دلهای خلق کاملاً آگاه است، اگر شما مسلمین را خوشحالی پیش آید از ان بدحال و غمگین شوند و اگر به شما حادثه ناگواری رسد بدان خوشحال گردند؛ اما اگر شما صبر پیشه کنید و پرهیزکار باشید از مکر و عداوت آنان به شما هیچ آسیبی نخواهد رسید که همانا خداوند برآنچه می کنید محیط و آگاهست.
اگر موفقیتی در همه سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نصیب ایران اسلامی شده است دشمن شناسی و برخورد به موقع با دشمنان اسلام بوده است. آگاهی نسبت به توطئه ها و دسیسه های دشمن سبب خواهد شد که در دام مسایل حاشیه ای و فرعی گرفتار نشویم که در غیر این صورت منجر به فراموشی دشمن و یا به همکاری با دشمن خواهد انجامید. مقام معظم رهبری در همین زمینه می فرماید: «اگر در شناخت دشمن و شناخت جهتی که اسلام و مسلمین از آن جهت خسارت می بینید و به آنها حمله می شود، دچار اشتباه شویم خساراتی پدید خواهد آمد که جبران ناپذیر است. اگر غفلت کنیم فرصتهای بزرگی از دست می رود. امروز مکلفیم که همین هوشیاری و توجه و دشمن شناسی و تکلیف را در حد اعلای ممکن برای جهان اسلام و ملت خودمان ایجاد کنیم… نباید در شناخت دشمن اشتباه کرد.
نباید تصور کرد که دشمن از دشمنی با اسلام و مسلمین دست برداشته است».
حضرت علی (ع) با تقسیم مردم به سه گروه، یک گروه را متزلزلی می داند که از مسیر حق جدا می شوند و به شعارهای دروغین دل خوش می کنند و می فرماید: «الناس ثلاثه: فعالم ربانی و متعلم علی سبیل نجاه و همج رعاع اتباع کل ناعق یمیلون مع کل ریح لم یستصیئوا بنور العلم و لم یلجوا الی رکن و ثیق».  یعنی، مردم سه دسته اند دانشمندان الهی و آموزنده ای بر راه رستگاری و گروهی مثل پشه هایی که دستخوش باد و طوفان هستند و با وزش هر بادی حرکت می کنند، نه از روشنایی دانش نور گرفتند و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند.
۳. دنیاگرایی. وقتی ضعف بصیرت سیاسی، انسان معتقد را به چرخش از موضع حق وادارد و به دام دشمن گرفتار نماید، رفته رفته زمینه راحت طلبی و دنیاگرایی را پیش خواهد کشید و دلبستگی به دنیا و فریفته شدن به زرق و برق و لذتهای دنیا را بروز خواهد داد. راحت طلبی و گرفتار شدن در دام دنیا هر حرکت مقدسی را با شکست مواجه خواهد کرد و به راستی «حب الدنیا رأس کل خطیئه» خواهد بود، یعنی دوستی دنیا اساس هر خطا و گناه است.  این عامل، انسان را از یاد خدا غافل می کند و از پاسداری انقلاب اسلامی که حاصل خون هزاران شهید در تاریخ اسلام است بازخواهد داشت. این همان تخریبی است که از دنیا پرستی حاصل می شود و به طمع آن دو طفل مسلم بن عقیل را با آن وضع دلخراش در برابر یکدیگر به شهادت               می رساند.
مقام معظم رهبری دنیا دوستی مجاهدان راه خدا را دام دشمن می داند و این گونه هشدار می دهد: «مواظب باشید که دشمن می خواهد این روحیه را از بین ببرد و این احساس را ضعیف کند، دشمن می خواهد احساس تکیه بر مادیات را بر همه احساسهای دیگر غالب کند و احیاناً اگر بتواند عناصری را از داخل سپاه صید کند و به منجلابهای فساد ببرد، گاهی ممکن است در گوشه و کنار موفق هم بشود».  رهبر معظم انقلاب وظیفه ماها را بسیار سنگین می داند و می فرماید: «امروز کشور احتیاج دارد به درست نگریستن، درست حرکت کردن، سالم و پاک بودن، خطر لغزیدن از جاده مستقیم، امروز از دوره جنگ بیشتر است، چون آن هیجان جنگ و کوره آتشین آن، امروز نیست، ممکن است فریب بخوریم، ممکن است پایمان بلغزد، باید خیلی مراقب خودمان باشیم».  هم ایشان درباره آثار مخرب دنیاطلبی می فرمایند: «راحت طلبی، رفاه طلبی و عیش طلبی، چیزهایی است که به تدریج در انسان اثر بد می گذارد و خود انسان هم اول نمی فهمید، یک وقتی می خواهد حرکت کند، می بیند نمی تواند، می خواهد پرواز کند، می بیند نمی تواند، مراقب باشد مجموعه را حفظ کنید، ذهنها و دلها و فکرها و ایمانها را مورد پاسداری دقیق قرار بدهید، این سفارش همیشگی من است».  وقتی دنیاگرایی اصل و دنیا هدف و معبود شد، باید منتظر این باشیم که در چنین صورتی ارزشهای الهی به مسلخ برود. مقصود از دنیا پرستی، دلبستگی هاست، دلبستگی به ریاست، مال، جاه و مقام و ثروت که بزرگ ترین نگرانی قرآن و روایات درباره انسا نهای مسلمان است. این صفت ناپسند، اصل و بنیان هر نافرمانی و سرآغاز همه گناهان است. رهبری معظم انقلاب اسلامی حضرت آیه الله العظمی خامنه ای در همین زمینه می فرمایند: «اکثریت قاطعشان آنچنان می شوند که برایشان دنیای خودشان اهمیت پیدا می کند، از ترس جان، از ترس از دست دادن مال، از ترس از دست دادن مقام و پست، از ترس منفور شدن و از ترس تنها ماندن، حاضر می شوند حاکمیت باطل را قبول کنند و در مقبل باطل نمی ایستند و از حق طرفداری نمی کنند و جانشان را به خاطر نمی اندازند، وقتی این جوری شد، اولش با شهادت حسین بن علی (ع) آن وضع آغاز می شود و آخرش هم می رسد به بنی امیه و شاخه مروانی، بعد بنی عباس، بعد از بنی عباس هم سلسله سلاطین در اسلام تا امروز».
از اهمیت قضیه همین بس که با نفوذ راحت طلبان و دنیا خواهان به هسته انقلاب اسلامی، به طور یقین چنان ظربه ای به انقلاب اسلامی وارد آید که جز نامی از آن باقی نماند. پس این هشدارها را باید جدی گرفت و به خود آییم که فردا دیر است. زیرا «وارد کردن مجموعه سپاه بخشهای گوناگون سپاه در کشمکشهای اقتصادی و در کش و قوسهای فعالیتهایی که بعضی برای آن سرو دست می شکنند، اما حقیقتاً ارزشی ندارد، این در واقع لطمه زدن به سپاه است. مراقب باشید سپاه را حفظ کنید. در درون سازمان سپاه تجمل گرایی، کاملاً نامطلوب است. در درون زندگی کاملاً نامطلوب است، در درون زندگی شخصی فرماندهان یعنی شماها، سودطلبی و نفع طلبی و تفکر سودگرایانه، کاملاً نامطلوب است، مراقب باشید، دچار نشوید، آلوده نشوید.»  براستی «کسی که اسیر مطامع دنیوی است، چشمش به دست این و آن، به جیب این و آن و به ناموس این و آن است، این به طور طبیعی ذلیل و آسیب پذیر است.»
تاریخ به عنوان عبرت برای انسانهای هدفدار، به نقل زندگی آدمهای فراوانی می پردازد که اگرچه دارای عقیده پاک دارند لیکن هواهای مادی آنها را به ورطه ای کشانده که در آن عقیده پاک راهی ندارد. کسانی که در عین تأیید و اعتراف به حق به دلیل دلبستگی به زخارف دنیا از جبهه حق کناره گیری می کنند، راه گم کردگانی که از قضا بیشترین آسیب دین و دولتهای دینی از ناحیه آنها بوده است. از ویژگی این گروه این است که دین را تا آنجا همراهی می کنند که مطابق میل آنها باشد ولی در گردنه ها کم می آورند. راحت طلبی نقطه مقابل جدیت و تلاش در راه عقیده و ایمان است. دکتر جعفر شهیدی با اذعان به این صفت ناپسند، می گوید: «در سال ۱۲ هجری قمری زمانی که ابوبکر، خالدبن ولید را برای حمله به عراق نامزد کرد، در اندک مدتی ۱۸ هزار سپاهی برای وی فراهم شد. اما پس از یک ربع قرن وقتی حضرت علی (ع) مردم را به جهاد با حکومت غاصبی چون معاویه می خواند و از آنان می خواهد که لااقل برای جلوگیری از غارتگران شام به قلمرو عراق برخیزند، کمتر گوش                  می دهند.»
قرآن کریم، آلوده های به دنیا را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید:
یا ایها الذین آمنوا ما لکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض ارصیتم بالحیاه الدنیا من الاخره فما متاع الحیاه الدنیا فی الاخره الا قلیل، الا تنفروا یعذبکم عذابا الیما ویستبدل قوما غیرکم و لا تضروه شیئا والله علی کل شی قدیر. (توبه: ۳۸-۳۹).
یعنی، ای کسانی که ایمان آورده اید، جهت چیست که چون به شما امر شود که برای جهاد در راه دین بی درنگ خارج شوید (چون بارگران) به خاک زمین سخت دل بسته اید. آیا راضی به زندگانی (دو روزه) دنیا عوض حیات ابدی آخرت شدید؟ (در صورتی که) متاع دنیا در پی شعالم آخرت بسیار اندک و ناچیز است. بدانید که اگر در راه دین خدا برای جهاد بیرون نشوید، خدا شما را به عذابی دردناک معذب خواهد کرد و قومی دیگر برای جهاد به جای شا برگمارد و شما به خدا زیانی نرسانده اید و خدا بر هر چیز تواناست.
برادران عزیز بیایید، هشدار قرآن مجید را جدی بگیریم و همچنان مصداق این جمله حضرت امام خمینی (ره) باشیم که رضای الهی را به همراه دارد. آن گاه سفر کرده در اولین پیام به مجمع بزرگ فرماندهان و مسئولین  در عدم اعتنای مجاهدان فی سبیل الله به زخارف دنیا فرمودند: «… در نزد موحدین و سالکان طریقت، سخن از اجر و پاداش دنیایی، اسائه ادب به منزلت و مقام آنان است و دنیا با همه زرق و برق ها و اعتباراتش به مراتب کوچکتر از آن است که بخواهد پاداش و ترفیع مجاهدان فی سبیل الله گردد و مجاهد فی سبیل الله بزرگ تر از آن است که گوهر زیبای عمل خود را به عیار زخارف دنیا محک بزند.»
۴. تحزب گرایی. مسلم این است که وقتی شعله های فتنه و آشوب به سوی آدمی زبانه می کشد و هر حزب و گروهی ممکن است با شعارهای فریبنده ما را به سوی خود دعوت کنند، مهم ترین چیزی که می تواند یک رزمنده ولایت مدار را مصونیت ببخشد، همانا داشتن تحلیل و بصیرت سیاسی درست است که با برداشتن حجابها از روی واقعیتها، فرد را به حقیقت رهنمون می سازدواز شر فتنه در امان می دارد.  این است که حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در نهج البلاغه بهترین کار را قبل از هر تحلیلی این می داند که: «در فتنه ها، چونان شتر دو ساله باش، نه پشتی دارد که سواری دهد و نه پستانی تا او را بدوشند.»
احزاب محل تجمع افرادی است که توجه آنها فقط در قلمرو منافع حزبی معطوف است و به پدیده هایی توجه دارند که برحسب منافع گروه تفسیر می شود. گروه گروه شدن و به دنبال منافع حزبی رفتن، خصوصیتی بود که غالب فرقه ها در تاریخ اسلام از پی آن بوده اند. آنچه که مسلم است همه آنها جزو زیان کاران خواهند بود و تنها یک دسته که ما شیعیان معتقدیم رستگاران و معتقدین به ولایت ائمه (ع) خواهند بود که حزب الله واقعی اینان هستند.  ورود برادران عزیز سپاهی به دستجاتی که شعارشان جز خواسته های حزبی و منافع گروهی نیست مانند سهم مهلک است که در ذیل به برای روشن شدن مسئله به فرمایشات امام (ره) و مقام معظم رهبری حضرت آیه الله العظمی خامنه ای اشاراتی خواهیم داشت:

مقام معظم رهبری تفرقه و دودستگی را در جامعه جزو خواست دشمنان انقلاب اسلامی می داند و می فرمایند: «یکی از چیزهایی که مورد طمع دشمنان و شبه دشمنان است، به هم خوردن وحدت بین عناصر ملت است. وحدت و یگانگی و همدلی خود را حفظ کنید. اگر در جایی اختلافات جزیی وجود داشته باشد، باید کنار گذاشته شود. جهت حرکت را تنظیم کنید و شجاعت و قدرت و اتکال به خدا پیش بروید.»
وقتی بصیرت سیاسی نباشد، تشخیص جایگاه بسیار مشکل است و چه بسا تا حد عوام زدگی، انسان سقوط کند. رهبری معظم انقلاب اسلامی در همین زمینه          می فرمایند: «باید مواظب باشید جزو عوام نباشید، نمی گویم جزو عوام نباشید، یعنی باید  حتماً بروید تحصیلات عالیه بکنید، نه، گفتم که معنای عوام این نیست، ای بسا کسانی که تحصیلات عالیه هم کردند و جزء عوامند، ای بسا کسانی که فقیرند یا  غنی اند و جزو عوامند. عوام بودن دست من و شماست، باید مواظب باشیم، عوام نباشیم یعنی هر کاری می کنیم از روی بصیرت باشد، آن کسی که روی بصیرت کار   نمی کند عوام است.»

و اینکه ضعف بصیرت سیاسی چگونه می تواند خسارات جبران ناپذیری را به اردوگاه خودی و مجاهدان فی سبیل الله وارد آورد، هدف این نوشته بود. برای شفاف سازی بحت ابتداء تلاش کردیم پیرامون بصیر سیاسی مطالبی را ذکر کنیم. با تعریفی از بصیرت سیاسی به سراغ قرآن مجید و نهج البلاغه علی (ع) رفتیم، دیدیم که در آیات و روایات زیادی این بحث مورد توجه کتاب خدا و امام اول ما شیعیان علی بن ابی طالب قرار گرفته است. آنگاه به پیامدهای داشتن بصیرت سیاسی اشاره نمودیم و گفتیم که جبهه شناسی، دشمن شناسی، ولایتمداری، ظلم ستیزی، مقاومت در دفاع از  حق و مظلومان و دهها مورد دیگر می تواند دستاورد بصیرت سیاسی باشد. در پایان همین بحث از حضرت ابوالفضل العباس و عمار یاسر به عنوان نمونه ای از حاملان بصیرت سیاسی یاد کردیم. در بخش دوم به بحث پیرامون پیامدهای ضعف بصیرت سیاسی پرداخته شد. آوردیم که ضعف بصیرت سیاسی، سرانجام به انحراف از مسیر حق و ولایت، اطاعت از بیگانگان و دشمنان انقلاب اسلامی، دنیا گرایی، تحزب گرایی، تفرقه و دودستگی و فراموشی پاسداری از خود منجر خواهد شد. که هر یک از این متغیرها می تواند خسارات جبران ناپذیری را به همراه داشته باشد. آنچه مهم است این است که با بصیرت سیاسی راهی را انتخاب کنیم که دشمن نظرش نسبت به آن این باشد که ابن سعد پس از واقعه عاشورا در مورد شهدای کربلا گفت، او می گوید: «گروهی رودرروی ما ایستادند، دستها بر قبضه شمشیر، گامهای استوار، نه امان نامه  می پذیرفتند و نه فریفته دنیا می شدند.»

بصیرت سیاسی، تبیین موقعیت درست

بصیرت سیاسی، به ویژه در زمان بحران و فتنه ها امری اساسی و رهایی بخش ملت ها و امت هاست. هر جامعه ای که از بصیرت سیاسی برخوردار نباشد در تاب و تب بحران ها، ناتوان از شناخت موقعیت و ترسیم درست روش دست یابی درست به اموری است که هدف ایجادی جامعه می باشد. از این روست که جامعه بی بصیرت در کوران بحران ها از درون فرومی پاشد و دست کم هزینه های گزافی را برای بی بصیرتی خویش می پردازد.

انسان بصیر، انسان آگاه و خردورزی است که هر حادثه و رخدادی را با پیامدهای کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت آن می سنجد. در قرآن و فرهنگ اسلامی از چنین اشخاصی گاه به عنوان مدبر نیز یاد می شود، زیرا دبر و پیامدهای هر کار و مساله ای را با عقل و خرد خود می سنجد و بر اساس آن نسبت هزینه و درآمد عمل می کند. مراد از هزینه یا درآمد تنها ابعاد اقتصادی آن نیست بلکه همه هزینه ها و درآمدهایی روحی، جسمی ، مادی ، معنوی ، دنیایی و اخروی آن می باشد.

انسان دارای بصیرت سیاسی از این رو انسانی تحلیل گر می باشد. تحلیل گر انسان خردمندی است که با خردورزی و بهره گیری از جزئیات برای دست یابی به امور کلی می کوشد تا ترسیم درستی از آینده به دست دهد. آنالیز کردن تنها به تشریح و تبیین رخدادهای جزیی نیست بلکه به معنای ترسیم درست موقعیت هر رخداد در شبکه ای بزرگ و کلان تری است که از آن به نام گفتمان و هدف یاد می شود. هر رخدادی در یک موقعیتی پدید می آید و موقعیت دیگر پدیده ها را تغییر می دهد. تحلیل گر با تحلیلی که برخاسته از بصیرت سیاسی اوست، به تبیین این مساله می پردازد که رخداد کنونی در مجموعه شبکه رخدادها تا چه اندازه در مسیر رسیدن به اهداف کلان جامعه مانند امنیت و هویت ملی، تاثیر مثبت و یا منفی می گذارد؟ در نهایت تحلیل گر با تحلیل این مساله به توصیه هایی نیز برای تصحیح و اصلاح حرکت یا رخداد در صورت مخالفت با اصول اهداف و یا تثبیت آن در صورت مفید و سازنده بودن آن اقدام می کند.

واژه « تحلیل » همانند بصیر واژه ای عربی است که در زبان فارسی به معناهای مختلف به کار می رود . در لغت نامه عمید تحلیل به معنای حلال کردن ، حل کردن ، گشودن و تجزیه کردن آمده است . در فرهنگ معین در ذیل کلمه تحلیل آمده است :۱- حلال کردن ، رواشمردن ، رواداشتن ۲- دو یا چند بخش کردن لفظی را و هر بخش معینی را علی حده گرفتن و بعضی را به حال خود گذاشتن ، همچنین به معنای تجزیه کردن و از هم گذاشتن و به معنی تکبیر گفتن نیز آمده است .

آنچه از واژه تحلیل در اصطلاح و در روش تحلیل سیاسی مورد نظر است، معادل کلمه انگلیسی ANALYSIS است. از این رو، مراد از تحلیل، معنای تشریح و تبیین که در زبان انگلیسی معادل INTERPRETATION است بکار برده نمی شود . در واقع تجزیه کردن مفاهیم پیچیده سیاسی به مفاهیم جداگانه ساده تر به منظور ارائه نگاهی دقیق تر به آن پدیده سیاسی تنها بخشی از مفهوم تحلیل است ، که اساسی ترین بخش آن نیز بشمار می رود . اما نمی توان همه مفهوم « تحلیل » را به « تجزیه کردن » محدود کنیم .

اگر گفته می شود که انسان دارای بصیرت سیاسی انسان تحلیل گری است ، به این معناست که به شیوه و روشی می کوشد تا مسایل را با نوعی تجزیه کردن و ساده نمودن در یک قالب اصولی ریخته و نتایج آن را تبیین و توصیف کند که آیا این رخداد در چارچوب کلی اصول مورد نظر بوده است یا بیرون از دایره آن قرار می گیرد؟

در حقیقت انسان با بصیرت سیاسی با تحلیل کردن خود که در واقع تلاش ذهنی است می کوشد در چارچوب یک روش علمی با ۱-ساده کردن مفاهیم پیچیده ، ۲- درک اجزای تشکیل دهنده یک پدیده سیاسی ، ۳- درک ارتباط بین پدیده مورد تحلیل با سایر پدیده ها ، ۴- پیش بینی تحولات آتی با اتکا به استدلال های منطقی وعقلی نشان دهد که این رخداد در این موقعیت رخدادی، می تواند در چارچوب حقایق و اصول ارزشی مورد نظر جامعه قرار گیرد یا آن که رخدادی است که برخلاف حقیقت واقع شده و می بایست به هر شکلی از تاثیر آن کاسته یا جلوگیری به عمل آید تا اهداف کلان از دست نرود.

بنابر این ، انسان بصیر برای تحلیل کردن پدیده های سیاسی تنها به تشریح و تبیین پدیده مورد تحلیل اکتفا نمی کند، بلکه با کاوشی ذهنی سعی می کند از ظواهر پدیده به امور پنهانی دست یابد و موقعیت خود و رخداد را با توجه به اهداف جامعه موقعیت سنجی ، داوری و ارزیابی کرده و توصیه های مفید و سازنده ای نیز در ارتباط با رخداد ارایه دهد. در یک سطح کلان تر وی می تواند مفاهیمی را که افراد عادی قادر به درک آنها نیستند به زبان ساده و قابل درک به دیگران متنقل کند و دستگیر آنان نیز باشد.

در حقیقت انسان دارای بصیرت سیاسی انسان تحلیلگری نیز می باشد که از روش تحلیل سیاسی برای دست یابی به موقعیت درست خود و جامعه در هنگام وقوع رخدادها به ویژه فتنه ها و بحران سود می برد. به سخن دیگر ، وی با استفاده از روش تحلیل سیاسی و بهره گیری از اصول و شیوه های تحلیل صحیح از پدیده های سیاسی می کوشد تا به ساده ترین راه ممکن رخدادها و نیز مفاهیم پیچیده سیاسی را ارزیابی کرده و تحلیل دقیقی از آن ارایه داده و بر زوایای پنهان آن روشنایی افکند و توصیه های مقتضی را به دیگران ارایه دهد.

براین اساس ، انسان بصیر سیاسی تنها یک تحلیل گر صرف سیاسی نیست که تنها به ساده تر کردن مفاهیم و یا رخدادها بپردازد و آن را به دیگران منتقل کند، بلکه می کوشد تا هر رخداد و مفهومی را با توجه به اهداف کلان و اصلی جامعه ارزیابی و سنجش کند. پس ارزیابی و داوری درباره رخدادها در کنار توصیه های لازم برای برونرفت یا واکنش نسبت به یک رخداد و بحران از لوازم وویژگی ها بلکه مولفه های آن می باشد.

گزارش های تاریخی قرآن ، تحلیل رخدادها

در آموزه های وحیانی قرآن به انسان آموخته می شود تا هر رخدادی را از زوایای گوناگون تحلیل کند. گزارش های قرآنی از رخدادهای تاریخی در حقیقت مجموعه آموزشی و کارگاهی است که آدمی را توانا می سازد تا به تحلیل رخدادها اقدام کنند. خداوند در هر گزارشی از رخدادهای تاریخی، در مقام اهل بصیرتی می نشیند که به تحلیل واقعه و رخداد می پردازد و آثار و تبعات آن را به همراه توصیه های لازم به عنوان عبرت و پند ارایه می دهد.

اگرخوانندگان آیات قرآنی، به عنوان تعلیمی به آن بنگرند می توانند از تحلیل خداوند به قدرت و توانایی تحلیل رخدادها دست یابند. اصولا می توان گفت که هدف خداوند از گزارش های تحلیلی در آیات قرآنی، ایجاد انسانی دارای بصیرت و قوه تحلیل رخدادها می باشد. بنابراین می بایست با این هدف به سراغ آموزه های قرآنی رفت.

هر رخدادی در قرآن گاه بارها و بارها تحلیل می شود و در هر تحلیلی با توجه به یکی از اصول ارزشی و اهداف تعلیمی عالی، توصیف، تبیین و توصیه جداگانه و جدیدی ارایه می شود. از این روست که گفته اند آیات قرآنی تکرار بر نمی دارد، زیرا هر آیه ای مطابق و متناسب به موقعیت خود، معنای خاصی را ارایه می دهد و تحلیل جدیدی را به خوانندگان منتقل کرده و دستور و فرمان و توصیه ای خاص را بیان می کند.

آموزه های قرآنی حتی در بیان رخدادهای به ظاهر شخصی و اختصاصی این شیوه را در پیش گرفته است. از این رو نمی توان داستان دیدار حضرت موسی (ع) با عالم ربانی یا داستان مهمانی حضرت ابراهیم (ع) و بشارت فرزند به سارا رخدادی منحصر به فرد ارزیابی کرد و آن را “قضیه فی واقعه ” دانست، بلکه رخدادی است که می بایست در چارچوب اصول ارزشی و اهداف آفرینش و هدایتی قرآن ارزیابی و داوری کرد.

بصیرت سیاسی ، تحلیل در چارچوب اصول

بصیر سیاسی کسی است که رخدادها را در چارچوب اصول کلی و اهداف اصلی تجزیه و تحلیل کند. به این معنا که می بایست ارزیابی کند که هر رخدادی تا چه اندازه در قالب اصول ارزشی جامعه و اهداف آن می گنجد یا از آن بیرون است؟ کسی که نتواند این گونه عمل کند از خرد سیاسی بی بهره است. بسیاری از افراد در همین بحران انتخاباتی کشور نشان دادند که تا چه اندازه از بصیرت سیاسی بی بهره بوده اند.

این رخداد سیاسی با همه ریزش های بزرگ و خطرناکش دارای رویش های بزرگ سیاسی و درس عبرت ها و پندهای بسیاری بوده است. در بحبوبه این بحران سیاسی که در تعبیر قرآنی از آن به فتنه و آزمون بزرگ یاد می شود، دانسته شد که برخی از افراد از تدبیر سیاسی برخوردار نمی باشند، زیرا به پیامدهای میان مدت و بلندمدت رفتار سیاسی خویش نیاندیشند. این در حالی است که انسان دارای بصیرت سیاسی و اهل تدبیر، هر گامی را که بر می دارد می بایست تا دهمین یا صدمین آثار آن نیز توجه داشته باشد. هر چند که این حرکت و یا گام سیاسی در کوتاه مدت تاثیر مثبتی برای فعال سیاسی دارد ، ولی اهل بصیرت سیاسی می داند که تاثیرات آن در بلند مدت تا چه اندازه است؟

هر کسی که رخدادی را تحلیل می کند و یا در ایجاد رخدادی مشارکت فعال دارد می بایست دارای بصیرت سیاسی باشد و اقدام خود را در چارچوب اصول اساسی نظام سیاسی و اهداف جامعه و ارزش های آن قرار داده و ارزیابی کرده و سپس بر اساس آن به انجام آن مبادرت ورزد.

در بحران اخیر انتخاباتی به خوبی معلوم شد که مدعیان چندی از اهل بصیرت سیاسی ، ناتوان تر از توده های مردم بودند. در حالی که توده های مردم ، حرکت های طغیانی و آشوبی را در چارچوب اهداف و اصول و نظام جامعه اسلامی ارزیابی نمی کردند برخی از اشراف و ملا همانند اشراف و ملای مترف بنی اسرائیل عمل کردند و به دور از اهداف اسلام و نظام اسلامی موضع گیری نمودند. هر چند که به سبب ضعف قوه قضائیه کشور و چیرگی نظام اشرافی بنی اسرائیل که تنها قضاوت تشدیدی را در حق توده های مردم اعمال می کند و اشراف را از دایره اجرای حدود و تعزیرات و مواخذه بیرون نگه می دارد( نگاه کنید به داستان گاو بنی اسرائیل و مساله داوری بردن یهودیان به پیامبر(ص) برای رهایی از اجرای سنگسارکردن یک مرد و زن اشراف) ، این دولتمردان و اهالی قدرت توانستند از مواخذه و مجازات بگریزند ولی دست کم این معنا به مردم نشان داده شده است که بسیاری از ایشان شایسته رهبری نبوده و نیستند ، زیرا از تن تحلیل سیاسی به مفهوم اسلامی و قرآنی آن بر نمی آیند و نمی توانند موقعیت خود و رخداد و اهداف نظام را به درستی بسنجند ، تبیین کنند و توصیه های لازم برای حرکت خود و دیگران را ارایه دهند.

در فتنه جنگ های داخلی عصر نخست اسلامی نیز این گونه بود. حتی برخی از نخبگان سیاسی و علمی کشور چون عمار یاسر نتوانست موقعیت خود را نسبت به علی(ع) و معاویه تعریف کند. این گونه است که عمار یاسر در آغاز درگیری ها و جنگ های داخلی نقش بی طرفی را بازی می کند و در نهایت با تاخیری سوال برانگیز به گروه علوی می پیوند.

در جریان فتنه سبز اموی در برابر انقلاب سبز علوی دیده شده که چگونه برخی از نخبگان سیاسی کشور ناتوان از تحلیل بصیرت گونه درست بودند. در این جریان حتی برخی در دام کاریکاتور پنجاه و هفتی انقلاب افتادند و خواستند با ارزش های اسلامی به جنگ نظام ولایی اسلام بروند که در نهایت معلوم شد که نظامی که کاریکاتوریست های انقلابی هشتاد و هشت آن را رهبری می کنند همان نظام سلطنت فرعونی و دیکتاتوری است که می خواهد در برابر نظام علومی و ولایی بیایستد.

جریان فتنه سبز اموی با هوشیاری کسانی لو رفت که هر رخدادی را در ترازو و میزان اصول و ارزش های انقلابی و اسلامی قرار می دادند و به سادگی راه خود را از چاه امویان باز می شناختند. این گونه است که فریادهای مرگ بر دیکتاتور امویان سبز پوش نشان داد که ایشان برای این که در خانه اهل بیت (ع) را گل بگیرند و ببندند این گونه فریادهای الله اکبر سر می دهند تا قرآن را بر سر نیزه کرده علی را دوباره خانه نشین سازند. اگر به سفارت روسیه حمله می کنند برای این که سفارت امریکا از یاد برود و اگر به چین می تازند برای آن که داستان اسرائیلی ها از اندیشه ها دور شود.

توده مردم با اصول ارزشی به سادگی هم شخصیت ها و هم ارزش های جایگزین ایشان را شناخت و به مقابله با آن برخاست و این خود نشان می دهد که مردم ایران تحلیل گران با بصیرت سیاسی بسیار بالایی هستند که وام دار آموزش های قرآنی و معارف اهل بیتی (ع) می باشند. این در حالی است که سران بسیاری که خود را وام دار انقلاب یا مدعی انقلاب می دانستند در آزمون فتنه ای شکست خوردند و معلوم شد که از بصیرت سیاسی بهره ای نبرده اند.

بصیرت در حوزه سیاسی در دو مقام معرفتی و رفتار سیاسی قابل طرح است؛
۱- بصیرت در مقام معرفتی به این مفهوم است که معیارها را بشناسیم و درهنگام امتزاح جبهه حق و باطل متحیر نمانیم.
۲- بصیرت سیاسی در مقام رفتاری ، التزام عملی به اصول و پرهیز از لغزش و انحراف است .
در یک تعریف کلی می توان گفت: بصیرت توانایی و تیزبینی و شناخت حقیقت در میان نبرد بین حق و باطل و پایبندی شجاعانه به آن و دفاع آگاهانه از آن است.
بصیرت به آحاد جامعه کمک می‌کند که در دوران فتنه‌ها و در طوفان‌های سهمگین بتوانند حق را از باطل تشخیص داده و آنها را از یکدیگر جدا کنند و در نهایت می‌توان گفت بصیرت تیزبینی عمار گونه است.
خواص در جامعه اسلامی به معنای صاحبان بصیرت و صاحب تحلیل در هر دو جبهه حق و باطل است یعنی کسانی که راهشان را بر اساس چهار عامل اساسی تفکر، فهم، تحلیل و بصیرت انتخاب می‌کنند.
بصیرت در یک جمله یعنی حق بینی در کوران فتنه ها و درهم آمیختگی حق و باطل. البته بدست آوردن تیز بینی و حق بینی اینچنینی کار آسانی نیست و نیازمند جهد و جهاد علمی و عملی فراوان است.
رهبر فرزانه انقلاب می فرماید: « … نگاه توحیدى به جهان طبیعت، …پایه‌ى اساسى بصیرت است…حوادث را درست نگاه کردن، درست سنجیدن، در آنها تدبر کردن، در انسان بصیرت ایجاد میکند؛ یعنى بینائى ایجاد میکند و انسان چشمش به حقیقت باز میشود. امیرالمؤمنین (ع) در جاى دیگر میفرماید: «فانّما البصیر من سمع فتفکّر و نظر فأبصر» …»(بیانات رهبری در دیدار دانشجویان و جوانان استان قم‌ ، ۰۵ آبان ۱۳۸۹ )
با این وجود سخنان بالا به معنای این نیست که تنها انسان های با سواد دارای قوه بصیرت می باشند بلکه بر اساس تعریفی که صورت گرفت انسان های با سواد زمینه های بصیرت بالاتری دارند اما با توجه به اینکه تعریف بصیرت یعنی داشتن قوه تشخیص صحیح از سقیم ، ممکن است انسان هایی فاقد علم مصطلح باشند اما در بزنگاه هایی که باید موضع گیری انجام شود به خاطر آشنایی با معیارهای اصلی مانند اعتقاد به ولایت و ولایتمداری به تشخیص صحیح دست بزنند و از انسان های عالمی که در بزنگاه ها مردود می شوند جلوتر بزنند همچون غلام ابی عبدالله الحسین در صحنه کربلا که علیرغم نداشتن سواد ولی به مرحله والایی از بصیرت رسیده و حاضر شد جان خود را در راه مولای خود فدا کنند در حالی که امام حسین به آنها اجازه رفتن از کربلا را داده بود و یا جناب حر که علیرغم اموی بودن ، با اندکی تامل راه حق را از باطل تشخیص داد و به سعادت رسید در برابر سرشناسان علمی و تقوایی همچون خواجه ربیع که حاضر به یاری امام حسین علیه السلام نشد و یا فقهای کوفه همچون سلیمان بن صرد خزاعی که امام را خود دعوت نمودند اما در زمانه یاری خواهی به یاری اش نرفتند و بعد از امام حسین که کار ازکار گذشته بود شمشیر برداشته و با لشکری که به نام توابین نامیده میشد علیه یزید قیام نمودند و همگی نیز بدون کوچکترین ثمری برای اسلام کشته شدند .
بنابر این بصیرت صفتی است در شخص است که به او توانایی شناخت سریع راه حق و باطل از یکدیگر را می دهد و البته همچون بسیاری از صفات نفسانی در انسان با زمینه های قبل موجود در انسان نیز در ارتباط می باشد به گونه ای که ممکن است فردی اساسا فاقد قوه و توان لازم برای تشخیص دقیق و صحیح باشد . در نتیجه چنین فردی اگر چه ممکن است انسان بسیار خوبی بوده و به لحاظ مراتب علمی نیز در سطح بالایی باشد اما در مواردی که نیاز به عنصر بصیرت وجود دارد وی باید در حد یک مقلد باقی بماند و از اظهار نظرهایی که نیازمند این قوه تشخیص می باشد خودداری نماید .
بصیرت قوه ای است که باید با در نظر گرفتن عوامل تقویت کننده آن و نیز رفع موانع آن ، آن را به فعلیت رساند . و ساده لوحی نیز از مواردی است که از موانع بصیرت به شمار می رود . بنابر این از نظر امام خمینی آیت الله منتظری اگر چه فقیه و استاد بزرگی بود اما فارغ از مراتب علمی ، ایشان نتوانسته بود قوه بصیرت خود را تقویت نموده و در نتیجه توان شناسایی حق و باطل از یکدیگر را نداشته و به راحتی از سوی افراد نفوذی در بیتشان از قبیل منافقین و اعضای نهضت آزادی مورد فریب قرار گرفته و در اوج مشکلات و معضلات نظام اعلامیه هایی صادر می نمود که دشمنان از آن سوء استفاده می کرد. فلذا امام خمینی با اعتقاد به فقاهت و جایگاه علمی ایشان ، درعین حال با توجه به ساده لوحی آقای منتظری ایشان را فاقد شرایط لازم برای تصدی مسئولیت عظیم رهبری دانسته و طی نامه ۶/۱/۶۸ از این مقام ایشان را عزل نمودند .
به طور کلی معمولا انسان هایی که وارد عرصه های علمی و دینی می شوند دارای زمینه های بصیرت بیشتری می باشند و می توانند این زمینه ها را تقویت کرده و به مرحله ای برسند که فرد بصیر نامیده شوند اما متاسفانه موانعی باعث می شود که این زمینه ها رشد و شکوفایی لازم را کسب ننمایند.

برخی موانع تحقق بصیرت عبارت است از :
۱- دلبستگی به دنیا
حضرت علی علیه السلام در این خصوص می فرماید : انّ الدّنیا دار محن، و محلّ فتن، من ساعاها فاتته، و من قعد عنها و اتته، و من ابصر الیها اعمته…
بدرستى که دنیا خانه محنتهاست، و جایگاه فتنه‏هاست، کسى که طلب کند آن را هلاکش کند؛ و کسى که به دنبالش نباشد را ، با او بنیکوئى همراهی کند ؛ و هر که نظر کند بسوى آن ، کور گرداند او را ( چشم بصیرت را از او می گیرد )….(شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم ج‏۲ ص ۶۳۷ )
نمونه های تاریخی این گروه از افراد نیز همچون «عمر سعد» ها که به خاطر دلبستگی دنیا ، چشم بصیرت خود را کور کردند و به مبارزه با حق پرداختند کم نیستند .
مقام معظم رهبری در این خصوص در توصیه ای به جوانان عزیز بسجیان عزیز هر جای کشور که هستید این بصیرت را روز به روز زیاد کنید . نگذارید بعضی از نیازهای مادی و مسائل کوچک ، جلوی بصیرت ها را بگیرد . (دیدار فرماندهان بسیج سراسر کشور۲۷/۸/۷۱)
۲- گرفتار شدن به شهوات و لذت ها
امیرالمومنین علی علیه السلام در این باره می فرماید : إِذَا أَبْصَرَتِ الْعَیْنُ الشَّهْوَهَ عَمِیَ الْقَلْبُ عَنِ الْعَاقِبَهِ (۱۳۷/ ۳).هرگاه چشم ظاهری ، شهوت را ببیند چشم دل انسان نسبت به عاقبت کار کور گردد . (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص ۳۰۵ )
لذا می بینیم مقام معظم رهبری در سخنرانی های مکرر خود نسبت به تهاجم فرهنگی هشدار داده و در یکی از این سخنرانی ها فرموده اند : سیاست امروز سیاست اندلسی کردن ایران است (مقام معظم رهبری، ۶ فروردین ۱۳۸۱) چراکه وقتی جامعه ای مشغول و گرفتار شهوات شد دیگر بصیرت خور را نسبت به مسائل پیرامونی از دست می دهد و همچون اندلس ممکن است کشور را تقدیم کفار نماید .
علاوه بر رفع موانع ، رسیدن به بصیرت نیازمند تقویت عوامل و زمینه های بصیرت می باشد.

برخی عوامل تحقق بصیرت در انسان مومن :
۱- شناخت حقیقت ولایت و ولی امر زمانه خود:
شناخت ولی امر زمان در اسلام از چنان جایگاهی برخوردار است که بنا به فرموده رسول گرامی خدا صل الله علیه و آله اگر کسی بمیرد و امام زمان خود را نشناسد همانند کسی است که به مرگ جاهلیت قبل از اسلام مرده است (البحار ۲۳/ ۹۴ الغدیر ۱۰/ ۳۶۰ اثبات الهداه ۱/ ۱۲۶ تفسیر ابی الفتوح ۱/ ۵۰۸ – الحکم الزاهره با ترجمه انصارى ص ۱۰۸)
لذا شناخت خود ولی امر مسلمین در این زمان راهکار اصلی و مهمی است که می تواند انسان را به بصیرت برساند شناخت همانگونه که حضرت علی علیه السلام در سخنانی خطاب به دو تن از یاران خود در این باره می فرماید :فَإِنَّهُ لَا یَبْلُغُ أَحَدٌ مِنْ شِیعَتِنَا حَدَّ الِاسْتِبْصَارِ حَتَّى یَعْرِفَنِی بِالنُّورَانِیَّهِ فَإِذَا عَرَفَنِی بِهَا کَانَ مُسْتَبْصِراً بَالِغاً کَامِلًا… (بحار الأنوار ج‏۲۶ ص ۷ )
هیچ کس از شیعیان به بصیرت نمی رسند مگر اینکه با شناخت من به نورانیت برسند پس هنگامی که مرا به این مقام شناختنند بطور تمام و کمال به بصیرت یافته اند …..
در اینجا لازم به ذکر است که بر اساس مبانی اعتقادی شیعه هر کسی لیاقت قرار گرفتن در راسی حکومت را ندارد ، بلکه آن کسی شایستگی قرار گرفتن در راس حکومت را دارد که بدون انگیزه های فردی و دنیایی و با پشتوانه الهی در مسیر پیاده نمودن احکام خدا قدم بردارد لذا این مسئولیت در مرتبه اول بر عهده پیامبران ، سپس ائمه اطهار(علیهم السلام ) و در دوران غیبت بر عهده ولی فقیه گذاشته شده است .
۲- داشتن فکر و اندیشه و تجزیه تحلیل مسائل
از دیگر اموریکه انسان را به بصیرت سوق می دهد اندیشه و تجزیه و تحلیل جریانات سیاسی و اجتماعی می باشد .
علی علیه السلام در این باره می فرماید : أَفْکِرْ تَسْتَبْصِرْ. فکر کن تا بصیرت یابی. لَا بَصِیرَهَ لِمَنْ لَا فِکْرَ لَهُ. نیست بصیرتى از براى کسى که نباشد فکرى از براى او. (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص : ۵۷)
البته برای رسیدن به تحلیل صحیح نسبت به جریانات بخصوص جریانات سیاسی باید مواد اصلی آن که اخبار صحیح می باشد را از مجاری صحیح کسب نموده سپس نسبت به آنها فکر و تجزیه و تحلیل نمود .
۳-دوراندیشی در امور
از دیگر اموریکه موجب بصیرت یافتن انسان می شود آینده نگری و تدبیر در مسائل و جریانات می باشد حضرت علی علیه السلام فرموده اند : مَنِ اسْتَقْبَلَ الْأُمُورَ أَبْصَرَ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص : ۵۷) هر که از قبل پیش بینی کند و به پیشواز کارها برود (نسبت به امور دور اندیشی کند) بینا گردد .
۴- پیروی از عالمان وارسته
امام محمد باقر علیه السلام در وصف علماء ربانی می فرماید : قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْبَاقِرُ ع … الْعَالِمُ مَعَهُ شَمْعَهٌ تُزِیلُ ظُلْمَهَ الْجَهْلِ وَ الْحَیْرَهِ فَکُلُّ مَنْ أَضَاءَتْ لَهُ فَخَرَجَ بِهَا مِنْ حَیْرَهٍ أَوْ نَجَا بِهَا مِنْ جَهْلٍ …. (الإحتجاج على أهل اللجاج ج‏۱ ص۱۷ )
عالم مانند کسی است که به همراه خود شمعی دارد که بوسیله آن ظلمت جهل و حیرت از بین می رود و هر کس که به نور آن روشنی یافت پس از حیرت خارج شده و از جهل نجات می یابد
۵- رعایت ایمان و تقوای الهی
یکی دیگر از راهکارهای عملی جهت دست یابی به بصیرت رعایت تقوای الهی می باشد چرا که خداوند متعال می فرماید : «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا؛ اگر تقوا بورزید خداوند قوه تشخیص و جداسازی حق از باطل به شما عنایت می کند» (انفال، آیه ۲۹). پرهیزگاری و انجام واجبات و پرهیز و دوری از محرمات، به انسان نورانیت و روشن بینی درونی می بخشد به گونه ای که انسان در پرتو آن می تواند حق و باطل را از هم تشخیص دهد و به راحتی وسوسه های شیطانی را بشناسد و خود را از دام آن رهایی بخشد و قرآن کریم در این باره می فرماید: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون؛ پرهیزگاران هنگامی که شیطانی پیرامون حریم آنها گردش کند متوجه می گردند و بیدار و بصیر می باشند»
۶- عبرت گرفتن از مسائل گوناگون
اگر کسی بطور دائم از آنچه که پیراموش می گذرد و یا در گذشته به وقوع پیوسته به دیده عبرت نگاه کند به راحتی می تواند به نتیجه جریانات واقف شده و با بصیرتی که پیدا می کند از گرفتار شدن از هلاکت نجات پیدا کند .
حضرت علی علیه السلام در این خصوص فرموده اند : فِی کُلِّ اعْتِبَارٍ اسْتِبْصَارٌ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص ۴۷۲ ) در هر عبرت گرفتنى بصیرتی است.
و در بیان دیگری این امر را منوت به دوام عبرت گرفتن دانسته اند و بیان دشته اند : دَوَامُ الِاعْتِبَارِ یُؤَدِّی إِلَى الِاسْتِبْصَارِ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص ۴۷۲ )
دایم بودن عبرت گرفتن مى‏کشاند بسوى بصیرت.
۷- ذکر و یاد الهی
از دیگر راههای رسیدن به بصیرت ذکر و یاد الهی می باشد حضرت علی علیه السلام فرموده اند : مَنْ ذَکَرَ اللَّهَ اسْتَبْصَرَ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص : ۱۸۹) یعنی هر که یاد کند خدا را بصیرت یابد
۸-پیمودن مسیر اهل بصیرت
به عنوان نمونه یکی از ویژگی های برجسته یاران امام حسین علیه السلام در جریان عاشورا بصیرت می باشد
امـام صـادق (ع) دربـاره حضرت عباس (ع) با تعبیر (نافذ البصیره)یاد می کند که گویای عـمـق شـنـاخـت آن شـهـیـد اسـت (کـانَ عـَمُّنـَا الْعـَبـّاسُ بـْنُ عـَلِی نـافـِذَ الْبـَصـیـرَهِ صـُلْبَ الاِْیْمانِ). [اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۴۳۰] در زیارتنامه حضرت عباس (ع) نیز می خوانیم:
(وَ اَنَّکَ مـَضـَیـْتَ عـلی بـصیرهٍ مِنْ اُمرِکَ مُقتَدِیاً بِالصّالِحینَ) [مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس (ع)، ص ۴۳۵] که شهادت او را از روی بـصـیـرت و بـراساس اقتدا به صالحان برشمرده است، نیز می خوانیم: خدا را گواه می گـیـرم کـه تـو هـمـان راهـی را رفـتـی کـه شـهـدای بـدر و دیـگـر مـجـاهـدان راه خـدا پیمودند. (همان) .
در زیارتنامه حضرت مسلم بن عقیل نیز بر همین بصیرت در مبارزه و شهادت و پیمودن راه شهدای بـدر و مـجـاهـدان اسـلام و اقـتـدا بـه صـالحان و پیروی از انبیا تأکید شده است، با تعبیراتی همچون: (اَشْهَدُ اَنَّکَ مَضَیْتَ عَلی ما مَضی عَلَیْهِ الْبَدْرِیُّونَ الُْمجاهِدُونَ… وَ اَنَّکَ قَدْ مَضَیْتَ عَلی بَصیرَهٍ مِنْ اَمْرِکَ مُقْتَدِیاً بِالصّالِحیِنَ وَ مُتَّبِعاً لِلنَّبِیّینَ) [همان، زیارت مسلم بن عقیل، ص ۴۰۳] .
بنا براین ما نیز می توانیم با مطالعه زندگی اینگونه افراد ، ویژگی هایی که موجب شد تا به این صفت متصف شوند را پیدا کرده و با الگو قرار دادن رفتار آنها ما نیز در زمره اهل بصیرت قرار بگیریم .

در اینجا به نمونه هایی از ویژگی اهل بصیرت اشاره می نمائیم :
۱. زمان شناسی
زمان شناسی و اقدام به موقع از ویژگی های برجسته اهل بصیرت می باشد کسیکه زمان شناس نباشد ، درک به موقعی از حوادث ندارد و در نتیجه نمی تواند برای جهان اسلام مفید باشد .
چه بسا سخنی بی موقع موجب تقویت دشمنان اسلام گردد و از سویی دیگر سکوت بی موقع و یا موضع گیریهای دو پهلوی به ویژه از سوی خواص در مقاطع حساس موجب تقویت دشمنان و تضعیف جبهه حق گردد کما اینکه در قیام امام حسین علیه السلام عده ای در زمانیکه باید به حمایت از حق برخیزند سکوت اختیار کردند، ولی بعد از شهادت امام علیه السلام به ناگاه متوجه شدند چه اتفاقی افتاده و قیام توابین را راه اندازی کردند ؛ اگرچه اقدام در جای خود امری پسندیده بود ولی دیگر نمی توانست امام حسین علیه السلام را زنده نماید .
مقام معظم رهبری در دیدار خود با شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، شناخت «لحظه و نیاز» و اقدام متناسب با آن را یک خصوصیت و ویژگی بسیار مهم برشمردند و خاطرنشان کردند: برخی از اهالی کوفه که با عنوان «توابین» چند ماه بعد از حادثه عاشورا قیام کردند و به شهادت رسیدند، به امام حسین (ع) ایمان داشتند و انشاءالله در نزد خداوند هم مأجور هستند اما آن وظیفه ای را که باید عمل می کردند، انجام ندادند زیرا «لحظه» و عاشورا را نشناختند. (حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی امروز در دیدار مسئولان شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی و رؤسای ستادهای دهه فجر سراسر کشور ۲۹/۱۰/۸۸)
۲. شـنـاخـت فتنه و تشخیص حق از باطل
یکی از ویژگی ها اهل بصیرت آن است که به هنگام ممزوج شدن حق و باطل تشخیص مسیر حق برای آنها ممکن است و در انتخاب مسیر حق از باطل دچار انحراف نمی شوند
دوران دشوار هر انقلابی ، آن دورانی است که حق با باطل در آن ممزوج بشود… در دوران شبهه و در دوران جنگ با کافر غیر صریح ، جنگ با کسانی که می توانند شعارها را بر هدف های خودشان منطبق کنند ، بسیار بسیار دشوار است ؛ باید هوشیار بود .
موضع خود را شناختن و در آن قرار گرفتن ، هوشیاری سیاسی و قدرت تحلیل سیاسی – البته به دور از ورود در دسته بندی های سیاسی – خودش یکی از آن خطوط ظریفی است . (سخنرانی در پایان چهارمین مجمع بزرگ فرماندهان و مسؤولان دفاتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه ۲۷/۶/ ۱۳۷۰)

۳. شناخت روشن از دین
اهل بصیرت از دین و آئین خود شناخت واضح و روشنی دارند و برای اعتقادات خود تا پای جان فداکاری می کنند .
حضرت ابوالفضل علیه‏السلام به عنوان بزرگ‏ترین یاور سالار شهیدان به هنگام رزم، مطرح نموده و گفته است:
والله ان قطعتم یمینی – انی احامی ابدا عن دینی‏
به خدا سوگند اگر دست راست من را قطع کنید باز هم من از دین خود حمایت می نمایم (عبدالرزاق مقرم، مقتل الحسین، ص ۲۶۹) .
۴. شـنـاخـتن دوست و دشمن
شناخت دوست و دشمن از دیگر ویژگی های اهل بصیرت می باشد لذا مقام معظم رهبری نیز در پیام خود به دومین کنگره جامعه اسلامی دانشجویان این قشر فرهیخته از جامعه را به این مساله رهنمود نموده و فرموده اند : شما و دیگر تشکل های اسلامی دانشگاه ،به کار خود نظم دهید ، آن را با هدف های روشن که از بینات و محکمات انقلاب گرفته شده ، جهت بخشید ، بصیرت لازم و دید نافذ را برای شناخت دشمن و روش های کینه ورزانه اش برای خود و عموم دانشجویان فراهم سازید ، فتنه گری ها و فتنه گرها را بخصوص در محیط دانشجویی شناسایی و خنثی کیند ، اختلافات درون سازمانی و برون سازمانی را به حداقل برسانید . (پیام به مناسبت دومین کنگره جامعه اسلامی دانشجویان ۹/۷/۷۷)
۵. تولی و تبری
یکی دیگر از صفات اهل بصیرت آن است که اهل تولی و تبری و جذب و دفع و موضع گیری بوده و علاوه بر دفاع از حریم ولایت از دشمنان آنها نیز تبری می جوید .
قـیـس بـن مسهّر صیداوی در میان راه مکه و کوفه، از سوی امام حسین (ع) مأموریت یافت که نامه ای بـه مـسلم بن عقیل و شیعیان کوفه برساند. قیس در نزدیکی کوفه در کمین مأموران کوفه افتاد و پیش از اسارت، نامه امام را نابود کرد تا به دست دشمنانش ‍ نیفتد.
عبیدالله بن زیاد از این کار آگاهانه و جسورانه قیس، بسیار خشمگین شد و او را مجبور کـرد تـا بـه منبر رود و به حضرت علی و امام حسین (ع) ناسزا بگوید. قیس از فرصت استفاده کرد، به منبر رفت و خطاب به مردم گفت: مـردم! حـسـیـن بـن عـلی، بـهترین خلق خداست؛ پسر دختر پیامبر است. من فرستاده او به سوی شمایم که از میان راه به اینجا آمده ام. به یاری او بشتابید! آن گاه عبیدالله و پدرش را لعنت کرد و بر امیرمؤمنان درود فرستاد. عبیدالله ملعون نیز دستور داد او را از بالای کاخ فرو انداختند و بدین سان به شهادت رسید.( ابصارالعین، ص ۱۱۲ ـ ۱۱۳) . (عبرتهای عاشورا / علی اصغر الهامی نیا / مرکز تحقیقات اسلامی)
۶. آگاهی از ترفندها و خدعه های دشمن
اهل بصیرت خدعه ها و ترفند های دشمن را می شناسند و فریب این نیرنگها را نمی خورند .
شناخت و بصیرت نسبت به این موضوع از چنان جایگاهی برخوردار است که مقام معظم رهبری آن را یکی از راههای نجات کشورهای اسلامی از سلطه استکبار جهانی برشمرده اند .
ایشان در این زمینه فرموده اند : راه نجات کشورهای اسلامی از زورگویی ،اشغال و سلطه گری استکبار جهانی بازگشت به اسلام ناب محمدی (صل الله علیه و آله ) و بصیرت کامل نسبت به دشمن واقعی است . ملت های مسلمان باید ترفندها و خدعه های استکبار را درک کنند . امروز زمان پی بردن به این مطلب است که چرا شرق و غرب ،آمریکا ، شوروی ، ارتجاع و ایادی آنها در دنیا دست به دست هم دادند و بیشترین فشارها را طی یازده سال گذشته بر جمهوری اسلامی ایران وارد کردند . (دیدار اقشار مختلف مردم ۲۴/۵/۶۹)
دوست عزیز در پایان از خداوند متعال خواهانیم که قوه بصیرت را در همه ما افزایش داده و ما را موفق به ایستادگی در برابر موانع بصیرت و تلاش برای کسب عوامل بصیرت افزا نماید .

بر چسب ها:
تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب