به گزارش”صبح رابر”از نظر آموزههای قرآنی، دین مجموعهای از آموزههای وحیانی است که تمامی زندگی بشر را سامان میدهد و او را به سمت خوشبختی و سعادت ابدی در دنیا و آخرت رهنمون میسازد. بینش و نگرش قرآنی بر آن است تا انسان را با هستیشناسی و جهانبینی و سبک زندگی اسلامی تربیت کند. لذا از پیش از تولد برای انسان برنامههای مشخصی را تعیین و تشریع کرده است. بر این اساس، هیچ چیزی را نمیتوان در زندگی انسان یافت که اسلام در آن حوزه سخن و برنامه و تکلیفی نداشته باشد.
سیاست نیز بخشی از زندگی اجتماعی هر انسانی را تشکیل میدهد و اسلام و قرآن در این حوزه در چارچوب اهداف کلان آفرینش انسان برنامهها و تکالیفی را دارد. نویسنده در این مطلب کوشیده تا نشان دهد که تفکر جدایی دین از سیاست و سکولاری کردن جامعه اسلامی چیزی جز خروج از دایره اسلام نیست و کسی نمیتواند مدعی اسلام و مسلمانی باشد اما بخشی از زندگی او چون حوزه سیاست در چارچوب نظام سیاسی اسلام سامان نیافته باشد.
قرآن، جوامع الکلم
پیامبر(ص) در عبارتی میفرمایند: اوتیت جوامع الکلم و انت یا علی! قد اعطیت جوامع الکلم، به من کلمات جامع داده شد و به تو ای علی! هم کلمات جامع بخشیده شده است. (بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۷۶)
سخنان جامع، کلماتی است که در کمترین حروف، بیشترین بار معنایی را دارد. این کلمات را باید همانند اصول و قواعد کلیدی دانست که با بیان آن یک مجموعه فکری و نظام اندیشهای گفته میشود. کلمات جامع، کلمات در بردارندهای هستند که همه شئون دنیوی و اخروی بشر را بیان میکنند. این کلمات جامع، همان معارف برین و برترینی است که وظایف فرد و جامعه، وظایف دنیا و آخرت، وظایف دولت و ملت، روابط محلی، منطقهای و بینالمللی و بالاخره وظایف ملک و ملکوت انسان را تبیین کرده است.
قرآن همان جوامع الکلم است، زیرا به گونهای است که همه نیازهای بشر را برای رسیدن به خوشبختی در دنیا و آخرت بیان کرده است. خداوند در آیاتی از قرآن از جمله آیه ۸۹ سوره نحل میفرماید: «ونزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء، ما کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانکننده هر چیزی است. بنابراین، چیزی از نیازهای بشری نیست که در قرآن بیان نشده باشد. این بیان به شکلی است که در عبارتی کوتاه بسیاری از مباحث و مطالب بیان شده و با تفقه و تدبر در آن میتوان پاسخ به پرسشها را رمزگشایی کرد.
در روایات آمده که قرآن همانند خورشیدی است که هر روز سخنی تازه برای مردم دارد و مردم میتوانند از این خورشید تابناک برای هدایت و رسیدن به مقام خلافت الهی بر هستی بهره برند. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: القرآن یجری کما تجری الشمس و القمر، قرآن همان خورشید و ماه در جریان است. (کافی، ج۴، ص ۵۴، بحارالانوار، ج۲۳، ص ۱۹۷ و نیز ج۶۶، ص ۲۶۱)
پس کاری که باید انجام شود اینکه موارد بر اصول قرآن عرضه و تطبیق داده شود تا حکم حق از قرآن در آن باره به دست آید.
قرآن علیه سکولاریزم
براساس آنچه بیان شد، یکی از حوزههای مبارزه قرآن، حوزه سیاست و حکومت است، زیرا برخی بر آن بودند تا دین را تنها در محدوده اعمال فردی و شخصی و عبادی محصور کنند، در حالی که اسلام اگر چه اصالت را به آخرت میدهد و سعادت اخروی را همان حیات و زندگی برتر و طیب معرفی میکند ( عنکبوت، آیه ۶۴ و آیات دیگر) ولی سعادت دنیوی را زمینهساز سعادت اخروی میداند، زیرا سازههای اخروی انسان چیزی جز اعمال صالح و ایمان او در دنیا نیست، چرا که «الدنیا مزرعه الاخره، دنیا کشتزار آخرت است». از همین رو فلسفه ارسال رسولان و انزال کتب را دستیابی انسان به زندگی عدالت محوری میداند که انسان در همین دنیا آن را تحقق میبخشد و از طریق آن، آخرت خود را میسازد. (حدید، آیه ۲۵)
از آنجایی که حوزه اجتماعی، تاثیرگذارترین حوزه در زندگی انسان و سعادت و شقاوت اوست (نوح، آیه ۲۷) خداوند به این حوزه توجه ویژه کرده است لذا در احکام اسلامی حتی در حوزه عبادی و شخصی جلوهای از امور اجتماعی در آن مشهود است. به عنوان نمونه نماز که یک برنامه شخصی و عبادی در ارتباط با عبد و معبود است، در شکل اجتماعی و جمعی آن برتری یافته و نمازجماعت مقدم بر نماز فردی دانسته شده است.
بسیاری از احکام اسلامی از جمله زکات، جهاد، خمس، نمازجمعه، حج و مانند آن، جنبه اجتماعی دارد. بنابراین، نمیتوان به هیچ شکلی حوزه عمل اجتماعی و سیاسی را از دین اسلام جدا دانست.
کسانی در جوامع پیشین میکوشیدند تا دین را به حوزه عمل شخصی و اخروی محدود سازند و به یک معنا دایره تاثیرگذاری دین را تضعیف کرده و اجازه ندهند تا اهداف هدایتی دین از طریق حضور جدی در همه زندگی بشر تحقق یابد. اما اسلام به شدت علیه چنین تفکری موضعگیری کرده است.
خداوند در آیاتی چند اطاعت از پیامبر(ص) را نه تنها در امور عبادی واجب میداند، بلکه بر وجوب اطاعت از پیامبر(ص) در همه زندگی تاکید کرده و ضمن معرفی ایشان به عنوان اسوه حسنه کامل (احزاب، آیه ۲۱) تقدم قول و فعل پیامبر(ص) را بر رای و اندیشه و حتی جان و مال مومنان اثبات کرده (احزاب، آیه۶) و امر و نهی آن حضرت(ص) را در هر کاری همانند امر و نهی خدا دانسته است. (حشر، آیه۷، آل عمران، آیات ۳۲ و ۱۳۲ و آیات دیگر)
هر فرد از امت اسلام در هر کار اجتماعی و سیاسی میبایست پیرو فرمان پیامبر(ص) به عنوان رهبر جامعه اسلامی باشد و در هر جایی که شک و تردیدی است باید با رجوع به پیامبر(ص) و پس از اتخاذ دستور، اقدام کرد. (نساء، آیه ۵۹)
اصولا از نظر قرآن، حکم و حکومت و ولایت تنها از آن خداوند است و هیچکس در حوزه زندگی بشر اختیار قانونگذاری و حکم را ندارد. (انعام، آیه ۵۷)
فقه اسلامی با تمام ابواب، برای تشکیل حکومت اسلامی کار «تفکیک قوا» را انجام میدهد تا انسان سیاست زده نشود. فقه اسلامی سیاست و قدرت را تعدیل میکند و به آن قداست میبخشد. کسی که مسئله «قضاء» را در عصر غیبت پذیرفت، چارهای ندارد جز آنکه مسئله حکومت دینی و مسئله ولایت فقیه را بپذیرد و مسئله قضا را تمام علماء پذیرفتهاند. پس نمیشود مسئله «قضاء» را پذیرفت ولی حکومت دینی و ولایت فقیه را نپذیرفت. (جوادی آملی، عبدالله، خارج فقه، پلورالیسم، ۱/۱/۸۰)
خداوند در آیاتی از جمله ۱۰۵ سوره انبیاء از حکومت جهانی و حاکمیت صالحان در آخر زمان سخن به میان میآورد و به عنوان یک سنت الهی در فلسفه تاریخ، حکومت ایشان را تحقق یافتنی معرفی میکند. این بدان معناست که حکومت صالحان یک خواسته اصلی برای خداوند و مؤمنان است و تلاش برای تحقق آن نیز خواسته خداوندی است. بنابراین، این یک اصل اصیل در آموزههای قرآنی است که صالحان، حکومتی را تشکیل دهند تا از این طریق آرمان و آرزوی دیرین بشری برای حکومت عدالتمحور فراهم آید.
اینکه خداوند در همه کتب الهی پیشین نوید تحقق چنین دولت و حکومت و حاکمیتی را میدهد، به این معناست که خواسته دیرین مؤمنان در طول تاریخ ایجاد چنین حکومتی بوده است. از آیات ۱۰۵ تا ۱۰۷ سوره انبیاء به دست میآید که تحقق حکومت جهانی صالحان، در پرتو اسلام و رسالت پیامبر اکرم(ص) خواهد بود. این بدان معناست که خداوند بر جنبه سیاسی اسلام تأکید دارد و هرگونه اندیشه جدایی دین اسلام از سیاست را نه تنها نادرست بلکه خلاف آرمانهای بشری و سنت الهی میداند که برای تاریخ بشر رقم زده است.
همچنین از آیات ۵۵ تا ۵۷ سوره نور این معنا استنباط میشود که کافران و دشمنان میکوشند تا چنین حکومت عادل و صالحی در جهان تحقق نیابد ولی کافران از جلوگیری از تحقق وعده الهی ناتوان خواهند شد و آنان نمیتوانند از حاکمیت فراگیر مؤمنان صالح جلوگیری به عمل آورند.
اصولا خداوند خواهان حکومت اسلامی و حاکمیت صالحان است و هرگونه حکومت غیراسلامی و صالح را به معنای حکومت طاغوت معرفی میکند و اجازه نمیدهد تا کسی طاغوت شود یا همراه طاغوت گردد و بخواهد حکومت غیراسلامی را ایجاد کند و قوانین خود ساختهای را بر جامعه و انسان حاکم سازد؛ زیرا از نظر قرآن حکومتهای غیراسلامی و طاغوتی جوامع را به تباهی و بیعدالتی و فساد میکشانند. (بقره، آیه ۲۵۷)
از نظر قرآن هر جایی که حکومتی جائر و ظالم و طاغوتی بر سر کار آمد خود بیانگر آن است که آن مردم از دایره اسلام و دین خارج شده و راه ظلم را در پیش گرفتند که حکومتهای طاغوتی بر ایشان مسلط شدهاند. (انعام، آیات ۶۵ و ۱۲۹)
حکومت صالح، حکومتی چون حکومت پیامبر(ص) است که مردم را به اسلام و عدالت دعوت کرده و قسط را در میان آنان به اجرا درمیآورد و به عدالت حکم میکرد. آن حضرت(ص) خود صاحب اختیار حکومت بود و به حکم الهی و فرمان خداوندی در همه امور اجتماعی و سیاسی و قضایی وارد میشد. (توبه، آیه ۸۶؛ نور، آیات ۵۳ و ۵۴ و ۵۶ و ۶۲؛ احزاب، آیه ۱۳؛ محمد، آیه ۳۳)
حکومت ایشان به گونهای مطلقه بود که هیچکس پس از حکم و تصمیم رسمی ایشان اختیار سخن و عمل دیگر نداشت (احزاب، آیه ۳۶) و همه مسلمانان موظف بودند در همه مسایل حتی امور اجتماعی و سیاسی و بلکه شخصی از ایشان اطاعت کنند (نساء، آیه ۵۹؛ مائده، آیه ۹۲) و سخن ایشان در همه امور از جمله مسایل شخصی و اقتصادی و نظامی، فصلالخطاب بود (نساء، آیات ۵۹ و ۶۵؛ حشر، آیات ۶ و ۷؛ توبه، آیه ۱۰۳) و اگر کسی میخواست از مسئولیتی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و مانند آن کنارهگیری کند باید از پیامبر(ص) اذن میگرفت. (نور، آیه ۶۲)
بنابراین، همه موظف بودند تا در حوزه سیاسی مشارکت فعالانه داشته باشند و هیچکس مجاز نبود از مسایل اجتماعی و سیاسی و مانند آن شانه خالی کند و تکالیف سیاسی و اجتماعی خود را انجام ندهد و ترک نقش اجتماعی کند.
همچنین اگر پیامبر(ص) موظف به مشاورت با مردم بود، این بدان معنا نبود که این مشاورت در حوزه قانونگذاری باشد، بلکه در حوزه چگونگی عمل به قانون الهی بود. بنابراین، حتی در این حوزه هم لازم است که مردم به هر تصمیمی که رهبری میگیرد گردن نهند و اطاعت محض نمایند تا از هرج و مرج در حوزه عمل سیاسی جلوگیری شود. (آلعمران، آیه ۱۵۹)
ایجاد حکومت صالح و اسلامی وظیفه همگانی است تا از هرگونه حکومت طاغوتی و استبدادی جلوگیری شود و اجازه داده نشود تا حکومتهای طاغوتی مدیریت جامعه را به عهده گیرند. براساس آیه ۲۸ سوره فرقان مؤمنان و مسلمانان میبایست با نفوذ به مراکز قدرت و حکومتهای مستبد و مستکبر به منظور رساندن پیام الهی به آنان و دفاع از حق، در ایجاد نظم نوین جهانی مبتنی بر عدالت و اسلام اقدام کنند. این نفوذ باتوجه به ویژگیهای حکومتها، میتواند علنی یا مخفی و مبتنی بر پایه اصل اساسی تقیه باشد.
اهدافی که قرآن برای حکومت صالح و مؤمنان بیان میکند، خود بهترین دلیل بر مبارزه قرآن با تفکر سکولار و جدایی دین از سیاست در اسلام است. خداوند در آیات قرآنی از مسلمانان میخواهد تا حکومت اسلامی را به هدف حاکمیت دین اسلام (نور، آیه ۵۵)، شرکستیزی (همان)، ایجاد امنیت (نور، آیه ۵۵)، اقامه نماز (حج، آیه ۴۱)، امر به معروف و نهی از منکر (همان)، پرداخت زکات و ایجاد عدالت محسوس و ملموس (حج، آیه ۴۱) و مانند آن ایجاد کنند.
ضرورت تشکیل دولت و حکومت از نظر قرآن
چنانکه از مطالب پیشین به دست آمد ازمنظر قرآن کریم، دولت و حکومت اسلامی امری است که در ذات دیانت اسلام نهفته است. از دیدگاه قرآن کریم به سه دلیل حکومت برای مردم ضرورت دارد:
۱- رهایی ازهرج و مرج: در داستان بنیاسرائیل میخوانیم، هنگامی که بر اثر هرج و مرج داخلی و نداشتن حاکمیت قوی و لایق، گرفتار ضعف و فتور و شکست شدند و دشمنان بر آنان مسلط گشتند، خداوند طالوت را برای رهایی از هرج و مرج اجتماعی حاکم ایشان کرد. امیرمومنان علی(ع) میفرماید: لازم است تا برای مردم امیری ولو جابر حاکم باشد؛ زیرا اگر چنین نباشد جامعههای بشری نابود میشود. ۲- جلوگیری از فساد و ایجاد نظم و امنیت در جامعه: اگر حکومت مقتدر و نیرومندی نباشد و جلوی سرکشان رانگیرد، زمین پر از فساد میشود. ۳- آسایش و رفاه اجتماعی و امنیت داخلی و خارجی: از احکام جهاد در قرآن برمیآید که وجود تشکیلات منظم سیاسی و اجتماعی لازم است تا از مرزهای جامعه در برابر دشمنان محافظت کند. در مسائل اقتصادی نیز لازم است حکومتی باشد تا قسط و عدالت را اجرایی کند. همچنین قوه قضایی که اختلاف را حل و فصل کرده و از تجاوز و تعدی میان افراد جامعه جلوگیری به عمل آورد. در رابطه بااهداف حکومت اسلامی نیز آیات و روایات زیادی وارد شده است که از جمله به آیه ۲۱ و ۵۶ از سوره یوسف و آیه ۸۴ از سوره کهف، آیه ۵۵ از سوره نور، آیه ۲۶ از سوره ص، آیه ۵۸ از سوره نساء میتوان اشاره کرد.
منبع :خلیل منصوری