به گزارش ” صبح رابر” به نقل از”رودبار ما“،محرومیت، غمنامه ای است که هر بار روی سقف چوبی خانه های گلی وکپرها تکرار می شود؛ غم نامه هایی که رنج مادران را در زجر می بافد و کودکان قصه های زندگی شان را با محرومیت روایت می کنند.
کم کم مهر و طنین دوباره ی زنگ مدرسه و نسیم خوش تعلیم و تربیت از راه می رسد و فقر گام های مهر ماه و رفتن به مدرسه را برای دانش آموزان محروم سنگین می کند.
برخی از این دانش آموزان تنها حق دارند دوره ابتدایی را طی کنند و پس از آن به علت فقر وبی پولی مجبورند به جای قلم های نیمه تمام، چوب چوپانی را به دست گرفته و آرزوهای دور و دراز تحصیل را کنار میز و نیمکت های رنگ و رورفته برای همیشه جا بگذارند،دانش آموزی که بزرگ ترین آرزوی زندگی شان ادامه تحصیل است اما دیو فقرپا روی آرزویشان گذاشته است.
موهای ژولیده و سر و صورت آفتابسوخته، کودکان روستا را مردانی بزرگ بار آورده است؛کودکانی که آرزوهای بزرگ دارند اما وقتی سوال از آرزوهایشان میکنی، چشمانشان پر از اشک میشود و پناهی جز پستوی خانه کاهگلی ندارند تا اشک چشمانش را کسی نبیند.
ولی وقتی پای صحبتشان نشستیم دنیای آرزو داشتند و نزدیک شدن به ماه مهر ورفتن به مدرسه جز بزرگترین آرزوی آنها بود که به دلیل فقر و وضعیت بد معیشتی از آن گذشتند،هزینهای ندارد اگر خودمان را حتی یک روز به جای کودکانی بگذاریم که گذر زمان و آغاز ماه مهر برای آنها شیرینی ندارد و تلخ تلخ است.
هیچکدام از ما از کودکان نیازمندی که روزانه در کوچه و خیابان میبینیم، برتر نیستیم. خالق همه ما یکی است، فقط تنها تفاوت ما با آنها این است که دست روزگار و چرخ فلک آنها را مجبور کرده از این سن، معنی مسئولیت را بفهمند و مدرسه نرفته بدون آنکه بلد باشند بنویسند بابا نان داد، قیمت نان را بدانند.
دانش آموزان تربیت یافتگان نسل آینده هستند که به نسلی توانا و افراد با لیاقت در جامعه تبدیل خواهند شد زیرا کار در حوزه ی محرومیت زدایی هر چند کاری کوچک باشد اما دیر بازده است و نتیجه ی تلاش ها در سال های آینده معلوم خواهد شد .
فقر شب را بدون غذا سپری کردن نیست، روز را بدون اندیشه سپری کردن است،همه باید تلاش کنیم که استعدادهای مناطق محروم از بین نروند.
انتهای پیام/