به گزارش “صبح رابر“، حاج قاسم سلیمانی در۲۰اسفند سال ۱۳۳۶ در روستای «قنات ملک » شهرستان رابر از توابع استان کرمان به دنیا آمد، او فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. وی در طول جنگ هشت ساله ایران و عراق فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله کرمان بود.
قبل از انقلاب در «سازمان آب» کرمان به استخدام در آمد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در اول خردادسال ۵۹به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد.
سال ۱۳۷۹، حضرت آیتالله خامنهای، فرماندهی کل قوا، سلیمانی را به تهران فراخواند و مسئولیت سپاه قدس را به او سپرد. مسئولیتی که قاسم سلیمانی را به کابوسی در ذهن آمریکاییها بدل ساخت. کابوسی که اگر دستشان برسد، خیلی زود، همچون عماد مغنیه ترورش خواهند کرد!
کابوسی که همان قدر که غربیها را میترساند، به جان ما، غروری مقدس میریزد. قاسم سلیمانی، فرماندهی با صلابت، با موهایی جوگندمی و بدنی لاغر و صورتی آفتاب سوخته و نگاهی محجوب و آرام. فرماندهی که در میان همولایتیهایش و در مراسم و مجالسشان، خیلی خاکی و خودمانی حضور دارد. فرماندهی که اگر لباس نظامی تنش نباشد، کسی حدس هم نخواهد زد که او یک فرمانده نظامی است. فرماندهی که در خارج از مرزهای جمهوری اسلامی، بسیار شناخته شدهتر از داخل مرزهاست.
وی در ۴ بهمن ۱۳۸۹ درجهٔ سرلشکری دریافت کرد. آیت الله علی خامنهای رهبر ایران در تقدیر از عملکرد قاسم سلیمانی از او به عنوان «شهید زنده» نام برده است.
تا اواخر دهه ۸۰شمسی ، کمتر سیاست مدار و نظامی غربی بود که نام« قاسم سلیمانی » را شنیده باشد، اما با آغاز جنگ در «سوریه»، طولانی شدن آن و خصوصاً منازعات «عراق»، شهرت این فرمانده ۵۸ ساله را عالم گیر کرد.
حالا غربی ها، با کابوسی متفاوت از خیال پردازی های هالیوودی مواجه بودند که هم مورد نفرت شان بود و هم چاره ای جز تحسینش نداشتند .«جان مگوایر» افسر سابق سازمان سیا در عراق می گوید : « او قوی ترین مأمور مخفی در خاورمیانه است… و هیچ کس او را نمی شناسد.»
اما ما، حاج قاسم را می شناسیم . او همرزم خاکی و بی ادعا «حاج همت»، «مهدی باکری» و …است.
سردارانی که در اذهان مردم ایران خلق و خوی شان ، تنه به تنه فرشتگان می زند و در مرز اسطورگی قرار دارند.
سردارانی که در حافظه تاریخی ملت مسلمان ایران ، نام شان با «جهاد اکبر»بیشتر از «جهاد اصغر» پیوند خورده است.
«حاج قاسم» برای ایرانیان، از همان زمره و یادگار همان جان های تابناک به شمار می رود و به همین دلیل، طی چند سال گذشته به شخصیتی ملی تبدیل شده است. غربی ها درست چهره «حاج قاسم» را نمی شناسند. سردار نماز خوان ما که پوزۀ شیطان را با همه ناوگان و شکوه آهنینش ، به خاک مالیده است.
ولایت فقیه در کلام حاج قاسم سلیمانی :
بزرگترین ارمغانی که امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) به این ملت هدیه کرد که بعضی ها حماقت می کنند و نمی دانند چه می گویند«ولایت فقیه»است. ایران، بدون اسلام ، منهای تشیع، بدون فاطمه اطهر علیها السلام، بدون امیرالمومنین علیه السلام ، بدون امام حسین علیه السلام و امام حسن علیه السلام،۷۰۰ سال تاریخ این ملت گم بوده است تا دوره صفویه، هر دوره ای یک کسی آمد بر این ملت حکومت و تار و مار و تارج کرد.
ما بگوییم ما دنبال حکومت ایرانی در مقابل حکومت اسلامی هستیم!؟این پندار غلطی است، تفکر غلطی است. قوام ایرانی اسلامی و بقای آن به رهبریت ان است.
مردم! از من قبول کنید، من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم و به هیچ طرفی جز کسی که خدمت می کند به اسلام و انقلاب تمایل ندارم. اما این را بدانید ؛ والله!علمای شیعه را تماماً و از نزدیک می شناسم. الان ۱۴ سال شغل من همین است . علمای لبنان را می شناسم، علمای پاکستان را می شناسم، علمای حوزه خلیج فارس را می شناسم . چه شیعه و چه سنی ، والله اشهد بالله!سرآمد همه این روحانیت ، این علما از مراجع ایران و مراجع غیر ایران، این مرد بزرگ تاریخ یعنی «آیت الله العظمی خامنه ای» است.
من با خیلی از علمای شیعه مکاتبه و از نزدیک مراوده دارم و می شناسم آنها را، ارادت داریم . دنبال تبعیت مردم از آنها هستیم. اما اینجا کجا، آنجا کجا؟ بین ارض و سماء فاصله داریم. در حکمت این مرد، در اداره حکومت این مرد، دقت کنیم و در بازی های سیاسی، مرزهای خودمان را تفکیک کنیم. آدم ها می آیند و می روند . آن چیزی که مهم است اتصال ما به ولایت است آنچه که مهم است، حمایت ما از این نظام است.(سخنرانی سردار حاج قاسم سلیمانی در مراسم یادواره شهدای شهر خانوک کرمان ۱۳۸۹).
طبق منابع غربی، سلیمانی نقش مهمی در دادن قدرت نظامی به حزبالله لبنان، عقبراندن اسرائیل از جنوب لبنان، جنگ افغانستان، شکلدهی به فضای سیاسی عراق پس از سرنگونی رژیم صدام، تغییر روند جنگ داخلی سوریه و مقابله با داعش در عراق داشته است.
دیدگاه روزنامه گاردین: روزنامه انگلیسی گاردین در مورد قاسم سلیمانی مینویسد: «حتی کسانی که سلیمانی را دوست ندارند، او را فردی با هوش میدانند. بسیاری از مقامات آمریکا که این چند ساله را صرف متوقف کردن کار افراد وفادار به سلیمانی کردهاند، میگویند مایل هستند او را ببینند و معتقدند که مبهوت کارهای او شدهاند.»
شاید از سر همین بهت است که یکی از مقامات بلندپایه ارتش آمریکا عاجزانه میگوید: «من اگر او را ببینم، خیلی ساده از او خواهم پرسید که از ما چه میخواهد؟!»
واقعیت آن است که، اگرچه غربی ها او را ژنرال مینامند و او فرمانده یک نیروی نظامی است و آمریکایی ها دوست دارند قبل از هر چیز او یک تروریست به نظر برسد، که فقط با عملیاتهای نظامی به اهدافش دست مییابد، اما خود نیز نمیتوانند معترف نباشند که او، بیآنکه وارد عرصه نظامی شود، از بعد سیاسی به پیروزی دست مییابد، اتفاقی است که او با تکیه بر ویژگی های اخلاقی اش و تکیه بر اصول انقلاب اسلامی که منشأ منش رفتاری او نیز هست، رقم میزند، نه با تکیه بر قدرت نظامیاش.
دیدگاه روزنامه مک کلتی: روزنامه آمریکایی «مک کلتی» در سیام مارس ۲۰۰۸ گزارش داده بود: «سلیمانی برای توقف درگیریها میان نیروهای امنیتی عراق که بیشترشان شیعه هستند و نیروهای رادیکال مقتدی صدر در شهر بصره، پا در میانی کرده است. یکی از نخستین و مهمترین پیروزیهای سلیمانی بر آمریکا در عراق، ایجاد برتری سیاسی بود، نه نظامی.
وی در ژانویه سال ۲۰۰۵، زمانی به عراق آمد که عراقیها برای نخستین بار پس از سقوط صدام حسین، به پای صندوقهای رأی میرفتند. در حالی که آمریکا حمایت شدیدی از نخستوزیر شدن ایاد علاوی میکرد، سلیمانی فعالیت خود را در حمایت از شیعیان طرفدار ایران آغازکرد و به شدت به راهنمایی آنان برای پیروزی در انتخابات پرداخت. پس از انتخابات، بوش انگشتهای رنگی مردم عراق را پیروزی بزرگی برای دمکراسی دانست، اما علاوی و متحدانش شکست خوردند.»
دیدگاه زلمای خلیل زاد: زلمای خلیلزاد، سفیر سابق آمریکا در افغانستان نیز میگوید: «همانقدر که مقامات آمریکایی سلیمانی را به جنگ افروزی متهم میکنند، او در ایجاد صلح نیز برای رسیدن به اهدافش فعال بوده است. او در پایان دادن به درگیری های نیروهای مقتدی صدر و نیروهای عراقی در بصره، نقشی حیاتی داشت، تهدیدی که میرفت، ناآرامی های آن گسترش یافته و پیامدهای وخیمی به ویژه برای منابع نفتی عراق در پی داشته باشد.»
دیدگاه نماینده مجلس عراق: یکی از نمایندگان مجلس عراق که از دستیاران ارشد نوری المالکی هم هست، درباره سردار سلیمانی میگوید: «او فقط یکبار در این هشت ساله به عراق آمده است. او فردی است که آرام سخن میگوید و منطقی و بسیار مؤدب است. وقتی با او حرف میزنید، بسیار ساده برخورد میکند. تا زمانی که پشتوانه او را نشناسید، نمیدانید چه قدرتی دارد، هیچ کسی نمیتواند با او بجنگد.»
سردار سلیمانی یک عمل گرا است و در رویارویی با مشکلات تاکتیکی با فریب دادن دشمن آشناست و میداند چطور در میدان رزم از آنها استفاده مؤثر کند.
انتهای پیام /