به گزارش “صبح رابر”، «سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست» جمله ای کوتاه اما پرمغز و پرمحتوا که به منزله یک اصل راهبردی در نظام و حاکمیت سیاسی مبتنی بر آموزه های دینی و مکتبی می تواند کاربرد محوری و نقش اساسی داشته باشد.
شاید آن روز که شهید پرافتخار آیت الله مدرس برای اولین بار این ایده زیربنایی را عنوان کرد، هنوز قابل فهم نبود ولی وقتی از لسان بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی(ره) که با انقلاب عظیمی، شکل گیری حاکمیت سیاسی استوارشده بر تئوری ناب ولایت فقیه را پی میگرفت، مجدداً مطرح گردید، ارزش این بیان بیشتر ظاهر شد چه آنکه هدف غایی از انقلاب ۵۷ نیز اصالت بخشیدن به دین و مکتب در اداره حیات اجتماعی و سیاسی ملت شریف و مسلمان ایران بود.
اما اکنون که پس از ۳۸ سال از عمر با برکت انقلاب اسلامی و در سالهای پایانی دهه چهارم انقلاب (دهه پیشرفت و عدالت) به ارزیابی این اصل راهبردی و میزان الهام گیری از آن و سپس آثار میدانی آن در کف جامعه انقلابی و اسلامی می نشینیم؛ در کنار همه دستاوردها و موفقیت ها، متأسفانه آسیب ها و انحرافاتی جدی را نیز مشاهده میکنیم که ناشی از زاویه گرفتن و یا فاصله گرفتن سیاست از دیانت می باشد یعنی در هر ساحتی از اقتصاد، فرهنگ، امنیت اخلاقی، خانواده و سبک زندگی، مدیریت های خرد و کلان و بالاخره آموزشی و تربیتی، به میزان شکاف و فاصله بین دو محور سیاست و دیانت، شاهد بروز چالش ها و سستی ها و آسیب ها و بلکه انحراف های جدی هستیم و تا فرصت را به طورکامل از دست نداده ایم، باید کاری کرد و راه علاجی یافت!
اگرچه برخی را این عقیده است که انقلاب و نظام اسلامی جوهره ای جاودانه دارد و با حمایت های غیبی به ویژه از ناحیه صاحب اصلی آن ولی عصر(ارواحنا فداه) محافظت میگردد و برای تقویت این امید به کلام وحی نیز استناد می کنند که فرمود: «یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ و…» و یا «وَ لَنْ یَجْعَلَ اللهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً » اما آنچه شرط اصلی در این حمایتها و هدایتهاست، همان نورانیت جبهه حق و ایمانی است که همواره باید وجود داشته باشد و الا اگر طبق آیه کریمه: «لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»، هویت ایمانی و مکتبی شکسته شود و به جای اصالت بخشیدن به دیانت و اصول مکتب، نیشخوارهای ایسم و ایزمهای فلسفه غرب و سبک زندگی منحط غربی روش جاری مردم گردد و به بهانه تغییر ذائقه ها و اصالت بخشی به خواستگاه توده ها، اندیشه های سکولاری و اومانیستی و لیبرالی حاکم بشود آیا باز هم نصرت و حمایت الهی خواهد بود؟!
پاسخ این سؤال در آیه شریفه ۱۲۰ سوره بقره به روشنی داده شده است: «وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللهِ هُوَ الْهُدی وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیر» و البته بارها و بارها در جای جای قرآن تکرار گردیده است که: «إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ یَنْصُرْکُم…» و تا بدانجا که هشدار میدهد: «وَدَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ فَیَمیلُونَ عَلَیْکُمْ مَیْلَهً واحِدَهً»(آیه ۱۰۲ سوره نساء)
– «اسلحه» نماد قدرت و شجاعت و دشمن شناسی و دشمن ستیزی
– «امتعه» نماد سرمایه های مادی و معنوی و داشته های ملی
و غفلت از دو مؤلفه عزت و اقتدار «اسلحه و امتعه»، طبق کلام وحی، سایه جنگ و تهاجم خصم را برای جامعه و مردم تحمیل خواهد ساخت.
«فاصله گرفتن سیاست از دیانت در ساحتهای مختلف و محوری جامعه انقلاب اسلامی ایران، باعث بروز گسل های خطرناکی می گردد که بی صدا و به قول امروزی نرم و مرموز، انقلاب اسلامی و نظام سیاسی برآمده از آن و مبتنی بر دین و مکتب را در معرض آسیبهای جدی و ضعف و بی هویتی قرار خواهد داد.»
سیاست به معنای پلتیک و مهارت و یا علم و هنر مدیریت جامعه، رعیتداری و مردمداری که البته فلسفه دین و وحی و قرآن و نبوت و امامت نیز همین امر مهم می باشد، یعنی مدیریت زندگی فردی و اجتماعی بشر در ابعاد مختلف مطابق با آموزه های وحیانی و توحیدی و انقلاب اسلامی که با اصالت بخشیدن به دین و چارچوب های مکتبی، حاکمیت سیاسی را به ارمغان آورد تا بدینوسیله تمامی نظامات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و امنیتی و نیز شئونات زندگی مردم را رنگ مکتبی و دینی ببخشد تا با چشماندازی به آینده، تحت سایه قانون اساسی مبتنی بر مکتب، الگوی حاکمیت دینی کارآمد و مطمئنی را به بشریت تشنه عدالت و امنیت و پاکی تحت عنوان جمهوری اسلامی عرضه نماید. حال سؤال اساسی همینجاست که پس از ۳۸ سال با همه پیشرفت ها و امیدها چرا نتوانسته ایم در بسیاری از شئونات زندگی مردم به ایده آل ها دستیابیم و بلکه دچار چالش های جدی بوده و هستیم.
در یک جمع بندی کلی میتوان رسید به اینکه اساسی ترین علت ها (عله العلل) زاویه گرفتن و یا فاصله گرفتن سیاست از دیانت در کف نظامات برنامه ای و اجرایی کشور می باشد.
بهترین دلیل بر این ادعا این است که انقلاب اسلامی جرقه ی اولیه اش از مسجد زده شد و مسجد نه درب و دیوار و حتی محراب و منبر است که نوعی نگرش و فرهنگ است، فرهنگی که ریشه در آموزه های دینی و مکتبی دارد و لذا همواره در عرصه گفتمان، از انقلاب اسلامی، انقلابی فرهنگی نام بردهایم.
و اما آنچه در گذر زمان اتفاق افتاده است این است که انقلابی که بر محور فرهنگ مسجدی و از سنگر مسجد بروز و ظهور یافت، به مرور سیاست و مدیریت و حکومت برآمده از آن، از مسجد فاصله گرفت تا جاییکه مسجد بیگانه با حاکمیت و مدیریت میدانی و اجرایی جامعه گردید، مسجدی که در روزها و ماه ها و بلکه سالهای اول پیروزی انقلاب، همه چیز جامعه و تکیه گاه و سنگر و پایگاه اصلی انقلاب و نظام بود، اکنون تبدیل شده است به مجموعه ای سکولار و بیگانه با نهادهای حکومتی. این در حالی است که اولاً امام خمینی(ره) بیشترین مقابله را با اندیشه های سکولاریستی داشتند و کمتر سخنرانی از وی سراغ داریم که در آن هشدار نسبت به نقشه استکباری و استعماری جدایی دین از سیاست نباشد و ثانیاً مقام معظم رهبری امام خامنه ای(مدظله العالی) نیز سالهاست ضمن توجه دادن خواص و عوام به ابعاد مختلف جنگ نرم و عامل خطرناک نفوذ، نسبت به تقویت روحیه انقلابیگری و انقلابی بودن همه اقشار جامعه به ویژه حوزویان و دانشگاهیان و حتی روحانیت و مساجد در سطح کشور تأکید و سفارشات راهبردی داشته اند.
در نتیجه؛
– باید دوباره بازگشت به مؤلفه های بنیادین گفتمان امام و انقلاب اسلامی
– باید همچنان اصرار ورزید بر تلفیق سیاست و دیانت
– باید مبانی ولایت فقیه و اصول مکتب امام و هدایت های راهبردی ولی فقیه را نقشه راه قرار داد.
– باید محله محوری و مسجدمحوری سیاست برنامهریزی در تمامی ارکان و نهادهای حاکمیتی و اجرایی گردد.
– باید همه اقدامات و نظامات را از مسجد و فرهنگ مسجدی آغاز و به مسجد و فرهنگ مسجدی نیز ختم کرد. کافی است اولویت جذب نیروی انسانی مورد نیاز کلیه نهادهای کشوری و لشکری از مسجد صورت پذیرد.
– باید دوباره بازگشت به سنگر اصلی انقلاب یعنی مسجد و از این پایگاه محوری، انقلابیگری را در همه شئونات جامعه ترویج و نهادینه ساخت.
و…
یادداشت از : حجتالاسلام والمسلمین ابوالقاسم علیزاده
انتهای پیام