چرا که ارتش دارای رویکردی لائیک بود و با رویکرد لائیک مخالفان همگرایی داشت، بدین شکل ارتش مصر نقش حامی و حافظ لائیسم در دولت مصر را ایفا نمود، همان اقدامی که ارتش ترکیه در دولت ترکیه صورت داد…
مترجم: مهدی عابدی
کمال آتاتورک در سال ۱۹۲۶ میلادی در استانبول، حکومت عثمانی را ملغی اعلام کرد و اندوه و خشم، فضای جهان اسلام را فراگرفت و علما، مبلغان وگروه ها و نهادها برای مقابله با این رویداد بزرگ به تکاپو درآمدند. رشید رضا کتاب “الامامه العظمی” را نگاشت و برخی از مبلّغان، جمعیت “الشبّان المسلمین” را در سال ۱۹۲۷ میلادی در قاهره پایه گذاری کردند و حسن البنّاء، جماعت اخوان المسلمین را درسال ۱۹۲۸ بنا نهاد و بازیابی خلافت و اجرای دوباره اسلام در سرتاسر جهان یکی از اهداف پایه گذاری اخوان بود.
اخوان در مصر توانستند محمد مرسی را پس از انتخاباتی که جریان اسلامی در مصر، یاور آنان بود، به اریکه قدرت برسانند، و در عمل محمد مرسی ریاست جمهوری در ۳۰ ژوئن سال ۲۰۱۲ در دست گرفت، اما در ۳ ژوئیه ۲۰۱۳ از قدرت سرنگون گردید، علّت این لغزیدن و سرنگونی چه بود؟ مرسی چگونه از قدرت برکنار گردید؟ چه عواملی باعث فروافتادن او از مسند قدرت بود؟ در واقع عواملی دست به دست هم داد تا محمد مرسی از مقام ریاست جمهوری مصر برکنار گردد، که مهمترین آنها عبارتند از:
لائیک کردن زود هنگام جامعه مصر
جامعه مصر از آغاز قرن نوزدهم میلادی در معرض لائیک سازی زودرس قرار گرفت، و اسماعیل پاشا خدیو مصر در نیمه قرن نوزده میلادی، اعلان داشت که “مصر بخشی از اروپا است” منظور او از این سخن این بود که مصر می باید بر اساس شیوه غربی آن روز گام بردارد. همان گونه که طه حسین در آغاز قرن بیستم اعلام داشت: مصر اگر می خواهد دولت متمدّن و پیشرفته ای باشد، بایستی تلخ و شیرین و فراز و نشیب تمدن غربی را در بر بگیرد و همه عناصر فرهیخته مشهور در مصر همچون احمد لطفی، اسماعیل مظهر، محمد حسین هیکل و عباس محمود العقاد- که شیفته روش سیاسی انگلیس بود- همگان را به این مسأله دعوت کردند.
برجسته ترین حقایقی که این فرهیختگان– تحت تأثیر تمدنی غرب- به آن دعوت می کردند، جداسازی دین از سیاست و محصور کردن دین در مسجد و کلیسا و انتقال تجربه غربی مبتنی بر ساخت حیات اجتماعی، فرهنگی و فکری به دور از احکام دینی بود.
سپس انقلاب ۱۹۵۲م روی داد و جمال عبدالناصر در دهه شصت میلادی اصول کمونیستی- سوسیالیستی را تحمیل نمود که نه تنها لائیکی شدن جامعه را مبتنی بر جدایی دین از دولت محقق می ساخت، بلکه مبتنی بر ریشه کن کردن دین از زندگی مردم و تشکیک در ارزش ها، نقش، واصول و حقایق آن بود.
تلاش های طولانی مدت برای لائیک کردن جامعه مصر– که به صورت گذرا نشانه های آن را مرور کردیم- در مصر باعث گردید بخشی از ملّت مصر دیدگاهش نسبت به دین میان دور کردن آن از دولت و محصور کردن آن در مسجد و میان ریشه کن ساختن آن از عقل مردم در نوسان باشد، که دین را مجموعه خرافات و توهّماتی می پنداشت که بویی از حقیقت ندارد، اما بیشتر ملّت در کنار دین باقی ماندند و به نقش، رسالت، و ضرورت فعّال سازی قوانین اسلامی و بسط اصول آن در امور گوناگون جامعه مصر ایمان داشتند.
انتخابات متعدّدی که پس از انقلاب ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱ برگزار گردید (پارلمان، مجلس ملی و ریاست جمهوری) وهمه پرسی قانون اساسی مصر، صحّت حقیقت گذشته را ثابت کرد و اینکه ملّت مصر همچنان همراه با اسلام است و تلاش های لائیک کردن جامعه، خواسته اقلّیت جامعه مصر است و اکثریت جامعه مخالف بی دین سازی است و بر این باور ثابتقدم هستند که دین اسلامی بایستی در تمامی عرصه های زندگی حاکم باشد، این آن چیزی بود که صندوق های رأی بر آن تأکید داشت و مرسی را بر اریکه قدرت رساند.
اما این اقلّیت لائیک در خلال دو ماه گذشته، قدرت را در دست گرفته و بر ضرورت سرنگونی مرسی و برکناری او از مسند قدرت تأکید کرده است.
فراخوان زود هنگام برای تغییر هویت
دعوت زودهنگام برای جداسازی مصر از انتساب عربی و اسلامی خویش و به عنوان یک امت مصری ریشه های آن به حکومت فرعونی باستان باز می گردد، و ظهور دوباره این دعوت پس از جنگ جهانی اول با فراخوان بزرگان مصر همچون سعد زغلول، احمد لطفی السید، سلامه موسی ولوئیس عوض و… صورت گرفت.
با وجود اینکه اکثریت جامعه مخالف لائیک کردن جامعه بودند، اقلیت لائیک، صدرنشین صحنه سیاسی در دو ماهه گذشته است که منادی سرنگونی محمد مرسی از مسند حکومت است. سپس در سال ۱۹۵۲ عبدالناصر به قدرت رسید و منادی ناسیونالیسم عربی گردید و مصر را به انتساب عربی خود بازگرداند، اما با تحریم سادات توسط کشورهای عربی به خاطر امضای قرارداد ننگین کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸، ندای سرسپردگی به مصر فرعونی به آسمان برخاست، سپس حسنی مبارک بر سر کار آمد تا به شیوه سادات عمل کند و مصر نقشی محدود در جهان عرب ایفا کند.
این تلاش ها باعث گردید بخشی از ملت مصر باور کند که مصر امتی فرعونی است و ارتباطی با عرب و اسلام ندارد، اما این سخن غیر حقیقی است، چرا که اسلام در تمامی عرصه های جامعه مصر، جامعه، فرهنگ، فکر، تربیت و هنر ریشه دوانده است و تنها از طریق اصول اسلام و آموزه ها، ارزش ها و افکار آن می توان پدیده های انسانی جامعه مصر از عادات، تقالید، پوشاک و خوراک و ذوق هنری و آرمان های آنان را شناخت.
این تلاش ها برای جداکردن ملت مصر از انتساب عربی و اسلامی خود راه به جایی نبرده است، چون فراخوانی غیر واقعی است، لذا در دهه پنجاه قرن گذشته عقب گرد از فرعونیسم روی داد و محمد حسین هیکل کتاب هایی را پیرامون خلفای راشدین، و جایگاه وحی، و طه حسین کتاب های اسلامی خویش و عقاد کتاب های عبقریات خویش را به رشته تحریر درآوردند وآوای انتساب مصر به اسلام قویترین آوا بود.
با وجود این تلاش برای جداسازی ملت مصر از هویت عربی و اسلامی خود در جدا کردن بخشی از ملت مصر موفق عمل کرد که هم اکنون در تقابل با مرسی ایستاده است و رویکرد اسلام گرایانه مرسی را بر نمی تابد و صبغه اسلامی مصر را پذیرا نیست.
ارتش مصر
ارتش مصر پس از کودتای سال ۱۹۵۲، نقش بسزایی در رهبری ملّت مصر ایفا نموده است و در زمان جمال عبدالناصر قدرت را به شکل مستقیم در دست گرفت و این وضعیت تا دوران سادات و مبارک ادامه داشت، و این حاکمان توجه بسیاری به ارتش داشتند؛ چون مهم ترین نهاد در اختیار آنان بود که پایه، نگاهبان و سرپرست آنان محسوب می گردید و به این مسأله اهتمام می ورزیدند که ارتش همگام و همنوا با تفکر آنان باشد و از آنجا که حاکمان خود لائیک بودند، ارتش را نیز همچون خود لائیک کردند و مانع ورود نیروهای دیگر از قبیل اسلام گرایان و… به ارتش شدند.
ارتش مصر پس از امضای قرارداد کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸ با اسرائیل توسط انور سادات، که آمریکا ضامن اجرای آن بود دارای روابط تنگاتنگی با آمریکا گردید و آمریکا ملتزم بود که ارتش مصر راه به سلاح مجهز کند و سالیانه بیش از دو میلیارد دلار به آن بپردازد.
این قرارداد، مجرای ارتباط میان فرماندهی ارتش آمریکا و ارتش مصر را گشود و با تأکید می توان گفت این مجرای ارتباطی حامی رویکرد لائیکی ارتش مصر است، چون در خدمت سیاست و رویکردهای آمریکا است.
و ترجیحاً همکاری نظامی میان مصر و آمریکا شامل انتقال تجربیات، مشاوره، و دستورات و نصایحی می شود.
هنگامی که مخالفان بر ضد مرسی و سیاست های او به جنب و جوش پرداختند و او را به اخوانی سازی دولت متهم کردند، ارتش به فرماندهی عبدالفتاح السیسی به تکاپو درآمد و دو طرف را برای حل اختلافات به اجتماع در میادین و خیابان های مصر دعوت کرد، سپس مخالفان در ۳۰ ژوئن برای دعوت مرسی به استعفا، گردهم آمدند و ارتش شمار تظاهرات کنندگان را ۴ میلیون نفر تخمین زد و به مرسی ۴۸ ساعت مهلت داد برای جلوگیری از کشمکش با مخالفان استعفا دهد، وگرنه خود وارد صحنه خواهد شد و در عمل عبدالفتاح السیسی در ۳ ژوئیه ۲۰۱۳ نقشه راه را اعلان نمود که متضمّن برکناری مرسی بود، چرا السیسی فرمانده ارتش مصر دست به چنین اقدامی زد؟
چرا که ارتش دارای رویکردی لائیک بود و با رویکرد لائیک مخالفان همگرایی داشت، بدین شکل ارتش مصر نقش حامی و حافظ لائیسم در دولت مصر را ایفا نمود، همان اقدامی که ارتش ترکیه در دولت ترکیه صورت داد.
کوتاه سخن اینکه سه عامل در سرنگونی مرسی از کرسی قدرت مؤثر بود: جریان لائیک، جریان فرعونی و ارتش مصر که این عوامل در خلال قرن گذشته تبلور یافت، اما دو عامل نخست دارای قدرت و شمار محدودی بود که در نهایت ارتش مصر، به عنوان جایگزین دو عامل قبلی حامی لائیسم گردید.
منبع: الجزیره
منبع خبر: صاحب نیوز