امین شایگان نیا
دوازده سال است که از طرح خاورمیانه ی بزرگ که توسط آمریکا در اجلاس ۸ اقتصاد بزرگ دنیا مطرح شد، می گذرد. در این طرح، آمریکا استراتژیک خود در قبال Hart Land و قلب تولیدی انرژی دنیا یعنی خاورمیانه را تغییر داد. این بار آمریکا به جای حمایت از طرح پشتیبانی از نیروهای نظامی کشورهای منطقه و ایجاد حکومت های دست نشانده و مستبد به طرحی جدید با عنوان دموکراتیزه کردن منطقه روی می آورد. نخبگان سیاست خارجی این کشور که بعد از انقلاب ایران و دیدن انزجار ملت ایران از آمریکا و سیاست های استعمارگونه ی آن تزلزل طرح حمایت از مستبدین منطقه را به خوبی درک کرده بودند و بعد از پایان دوران جنگ سرد و دیدن فروپاشی اتحاد بزرگ کشورهای کمونیستی (که فساد و زورگویی حکام حزب حاکمش سبب متلاشی شدن آن اتحاد و به تاریخ پیوستن آن شد)، ضرورت تغییر گفتمان سیاست خارجی آمریکا را فهمیده بودند، در سال ۱۹۹۷ با انتشار کتابی سعی کردند آینده ی منطقه را در صورت ادامه ی روند حمایت از دیکتاتورها برای منافع آمریکا به تصویر بکشانند. بنا به این دیدگاه آمریکا پیش نویس طرحی را آماده کرد که بعدها به طرح خاورمیانه ی بزرگ و یا خاورمیانه جدید معروف شد. در این طرح آمریکا با پیش بینی آینده ای پر از انقلاب، آشوب و تغییر در خاورمیانه به کشورهای بزرگ دنیا پیشنهاد داد که برای حاکم ماندن بر این منطقه ی مهم جهان و برای کاستن از قدرت ایران باید خیزش های آینده ی مردم منطقه را هدایت و دموکراسی باب میل خود را را در آنجا حاکم کنند.
خاورمیانه جدید
همچنین آمریکا با پیش بینی قدرت نظام جمهوری اسلامی و قابلیت تاثیرگذاری این کشور بر خیزش های آینده ی مردم منطقه پیشنهاد داده بود که با حمایت از نیروهای برانداز و جدایی طلب بتواند حاکمیت ایران را درگیر مسائل داخلی کند و در نهایت اقتدار این کشور را متزلزل و ارتباط مرزی این کشور را با کشورهای عربی منطقه محدود کند. در این طرح پیش بینی شده بود که با حمایت از گروه های سازش کار منطقه و تضعیف و تحقیر نیروهایی نظیر حزب الله لبنان و حماس، نفوذ ایران را در منطقه کاهش دهد و ثبات و امنیت را برای اسرائیل تامین کند و از همه مهمتر الگویی برای رسیدن به دموکراسی و استقلال تحت لوای سازش با آمریکا به مردم منطقه معرفی کند.
آمریکا برای اجرایی شدن این طرح و پروژه، شبکه های تلویزیونی وابسته ی خود را گسترش و همه ی آنها را وادار می کند که شبکه ای با زبان عربی تولید کنند. مهمترین دانشگاه های علوم انسانی و علوم ارتباطاتی آمریکا در خاورمیانه یک شعبه باز می کنند. از طرفی با زیر نظر گرفتن اردوغان و حزب عدالت و توسعه ی ترکیه درمی یابد که این گروه می تواند حافظ منافع غرب در خاورمیانه باشد و از همه مهمتر می تواند به عنوان الگویی برای احزاب اپوزیسیون کشورهای عربی و از جمله اخوان المسلمین معرفی شود و به وسیله آن می شود ذهن این احزاب و همچنین مردم منطقه را از ایران و تفکر حاکم بر نظام ایران منحرف کرد. به همین دلیل بسیاری از کودتاهای نظامی بر علیه این حزب را با لو دادن آن خنثی می کند و حتی ارتش مستقل و بزرگ این کشور را تضعیف می کند و از طرح اردوغان برای پیوستن ترکیه به ناتو حمایت می کند. از همه مهمتر به این کشور کمک می کند تا از اقتصاد قدرتمندی بهره مند شود. در گام سوم آمریکا با تجهیز اسرائیل سعی می کند حزب الله لبنان و ایران را در منطقه تحقیر کند. این اقدام آمریکایی ها در جنگ ۳۳ روزه شکست می خورد و سرعت پیاده کردن پروژه ی آنها کند می شود. از طرف دیگر گیرکردن این کشور در باتلاق عراق و افغانستان سرعت حمایت و بازسازی گروه های برانداز تروریستی نظام جمهوری اسلامی را کند می کند. بحران مالی آمریکا و گیرافتادن این کشور در باتلاق های عراق و افغانستان سبب شد که آمریکا از حمله ی نظامی دیگری به ایران و حامیان وی در منطقه صرفنظر کند و میزان حمایت ها مالی از نیروهای برانداز نظام جمهوری اسلامی را کمتر کند.
اما در سال های بعد، ترکیه بزرگتر شد. آمریکا به اردوغان اجازه داد که جلوی اسرائیل بایستد. باید جلوی محبوبیت فزآینده ای که حزب الله لبنان به دلیل ایستادگی و شکست اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه پیدا کرده بود گرفته شود.
اردوغان شیمون پرز
به اردوغان اجازه داده می شود که در اجلاس داووس، شیمون پرز را تحقیر کند. این طرح و پروژه خوب پیش می رفت. اردوغان محبوبترین رهبر مسلمان خاورمیانه شد. بعد از بازسازی ارتش شکست خورده ی اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه و به قصد ریشه کن کردن حماس و ضعیف کردن ایران، اسرائیل این بار به غزه حمله می کند. بعد از ۲۳ روز ایستادگی باز اسرائیل شکست می خورد. آمریکا برای انحراف اذهان مردم منطقه از علت اصلی پیروزی و عوامل دخیل در آن دست بکار می شود. کشتی های حامل کمک های بشردوستانه ی مردم جهان که با محوریت ترکیه رهسپار غزه بودند با حمله مواجه می شوند (البته می تواند سوال شود چرا این کشتی که از ترکیه می آمد باید مورد حمله قرار گیرد ولی کشتی که با پرچم ایران وارد آب های کشور فلسطین شد مورد حمله قرار نمی گیرد؟!) ۴ سرنشین ترک آن شهید می شوند و ترکیه ارتباط دیپلماتیک خود را با اسرائیل قطع می کند. حزب اعتدال و توسعه اتوپیای احزاب اسلامی کشورهای عربی منطقه ی خاورمیانه که مردمش اکثرا اهل سنت هستند، می شود. به گونه ای که حزب آزادی و عدالت شاخه سیاسی اخوان مصر، در مرامنامه ی حزبی خود حزب اعتدال و توسعه را الگوی خود معرفی می کند و حزب النهضه بزرگترین حزب مخالف بن علی حاکم دیکتاتور تونس رابطه ی نزدیکی با اردوغان برقرار می کند.
سال ۲۰۱۱ میلادی پیش بینی تئوریسین های روابط بین الملل در مورد خاورمیانه درست از آب درآمد. خاورمیانه منفجر شد. آشوب و خیزش مردمی سراسر خاورمیانه را دربرگرفت. آمریکا برای هدایت و کنترل این خیزش ها سریعا وارد میدان شد. رهبر معظم انقلاب هم که پیش بینی این روزها را می کردند و به درستی نیت آمریکا را در حوادث سال های گذشته درک کرده بودند و نقشه ی راه آن ها را یافته بودند هم سریعا به میدان آمدند. در حالی که تئوریسن های روابط بین الملل ما درحال بررسی ماهیات این خیزش ها بودند و درگیر ریشه یابی و علت یابی آن بودند؛ رهبر معظم انقلاب درست یک هفته پس از شروع اعتراضات وارد میدان شد و این خیزش ها را بیداری اسلامی خواند و ریشه ی آن را استقلال طلبی و استکبارستیزی ملت ها نامید. خیلی از نخبگان ما علت این حرکت را درنیافتند و خرده می گرفتند که وقتی هنوز دلیلی دال بر این مدعا وجود ندارد چرا باید این قدر زود دست به شناسایی ماهیت این انقلاب ها زد؟ آنها خطر را درنیافته بودند. دستان آمریکا را در پس این ماجرا برای کنترل و برآورده کردن خواسته هایش نمی دیدند. اما مقام معظم رهبری با درک صحیح می خواست این دست های پشت پرده را رسوا کند و با رهبری کردن این خیزش ها آرزوی ایجاد خاورمیانه جدید را به گور بسپارد. درحالی که آمریکا سرخوش از کنترل انقلاب های کشورهای مصر و تونس و لیبی بود آتش خشم مردم در کشورهای عربستان و اردن و بحرین به راه افتاد. کنترل اوضاع با درایت رهبری از دست آمریکایی ها خارج شد و چهره ی معصومانه و حامی مردمی آمریکا در پروژه ی خاورمیانه ی جدید با حمایت از جنایات آل خلیفه خدشه دار شد. آمریکا پایگاه بحرین را از دست داده بود و باید برای حفظش از حاکم دیکتاتور آن حداقل تا زمانی که اپوزیسیون دست ساز خود را آنجا ایجاد کند، حمایت می کرد.
آمریکا اسرائیل
اما آمریکا برای جبران و منحرف کردن چشمان میلیون ها مردم منطقه از بحرین و از همه مهمتر شکستن کمر حلقه ی مقاومت اسلامی منطقه، اعتراضات مردم سوریه که دنبال اصلاح و بهبود وضعیت معیشت و تمام شدن دوران فوق العاده ی سوریه بودند را تبدیل به آشوب کرد. نیروهای مخالف و تندرو را مسلح کرد و آتش جنگ داخلی را در کشور سوریه برافروخت. رهبر معظم انقلاب باز هم با نگاه دقیق خود درحالی که حتی بزرگان سیاست خارجی ما مثل آقای متکی این اعتراضات را در جهت بیداری اسلامی خواندند جنس آن را متفاوت توصیف کردند و دستور دادند ایران با وجود انتقادهایی که به بشار اسد داشته و همیشه آنها را متذکر می شده از سوریه حمایت همه جانبه کند.
اما سال ۲۰۱۳ اتفاقات عجیبی افتاد. آمریکا نقشه ی راه خود را عوض کرده است. نقشه ی راهی که باز با حضور نیروهای نظامی آمریکایی در کشورهای منطقه می تواند پیاده شود. در مقاله ی بعدی سعی داریم که پشت پرده ی اتفاقات دو سال اخیر سوریه و همچنین پشت پرده ی علت اصلی تصمیم آمریکا مبنی بر حمله ی نظامی به سوریه را مشخص کنیم. می خواهیم مشخص کنیم که گستردگی آن در صورت وقوع به چه میزان است و آیا این تهاجم به یک حمله ی کوتاه مدت هوایی و موشکی محدود می شود؟ و اینکه در این راهبرد جدید، آمریکا به دنبال چیست؟ و از اینکه چرا باید تمامی مردم منطقه در برابر این مداخله ی آمریکا بایستند پرده برمی داریم. مقام معظم رهبری تعبیر خوبی از خاورمیانه ی سال ۲۰۱۳ دارند، خاورمیانه ای که در زیر انبار باروت است. باید بایستیم و نگذاریم که آتشی بر این انبار باروت زده شود!
منبع خبر: صاحب نیوز