زندگی پیامبران و امامان(ع) که در کتاب و سنت آمده است، سرشار از آموزه هایی برای رسیدن به رضوان الهی است. از این رو قول و فعل و تقریر ایشان به عنوان حجت و سرمشق های زندگی بشر قرار گرفته و بر همگان واجب شده تا برای رسیدن به رضوان الهی از آنان پیروی کنند. خداوند در آیه ۳۱ سوره آل عمران می فرماید: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله؛ بگو اگر خداوند را دوست می دارید، از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد. این بدان معناست که محبت الهی تنها در سایه سار اطاعت از معصومان(ع) به دست می آید؛ چنان که محبت بی اطاعت و پیروی، ادعای دروغینی است که برخی بیان می کنند. بنابراین دست یابی به خشنودی، رضایت و محبت الهی به آن است که از پیامبر(ص) و خلفای به حق او(ع) اطاعت و پیروی کنیم و سنت و سیره ایشان را سرمشق زندگی خویش قرار دهیم. یکی از این معصومان(ع) حضرت امام جواد(ع) است. آن بزرگوار همانند دیگر انوار آسمان امامت و ولایت، همه زندگی اش سرشار از هدایت و حقیقت است. به آن چه می گفت عمل می کرد و سخن و کارش بازتابی از آموزه های قرآنی و تجسم آیات وحیانی بود. نویسنده به بهانه سالروز ولادت آن حضرت به بررسی برخی از آموزه های اخلاقی آن حضرت پرداخته و راه رسیدن به خشنودی خدا را تبیین کرده که با هم آن را از نظر می گذرانیم.
امام جواد(ع) مظهر حقیقت کل
خداوند خود را به حقیقت محض می ستاید؛ (قصص، آیه ۵۳ و آیات دیگر) چرا که جز او حقی نیست و حقانیت هر چیزی به اوست. پیامبر(ص) مظهر کامل و تمام چنین حقیقتی است و به حکم آیه مباهله، امیرمؤمنان علی(ع) و دیگر انوار معصومان نیز مظهر همین حقیقت کل هستند. بر این اساس، امام جواد نیز مظهریت کامل و تمام این حقیقت کل را دارا می باشد.
نتیجه چنین تصویری از امام جواد(ع) این خواهد بود که همه زندگی آن حضرت(ع) مسبوق به رضایت الهی است و چیزی جز آن چه را خدا خواسته انجام نمی دهد و در حقیقت مجرای خواسته های الهی است. البته براساس آیه ۳۰ سوره دهر همه انسان ها این گونه هستند و همواره مشیت الهی و خواست کلی او مقدم برخواست انسان هاست، چنان که به صراحت می فرماید: «ما تشاوون الا ان یشاءالله»؛ هر آن چه را خدا اراده کرد شما می خواهید. امام تفاوت معصوم(ع) با دیگران در این است که سبقت مشیت الهی در آنان هم در مشیت تشریعی و تکوینی الهی است. به این معنا که آنان به اراده و اختیار، مشیت الهی را انجام می دهند و در همان مسیر گام برمی دارند و بر آن رضایت دارند. این گونه است که حتی در صحرای کربلا جز جمیل و زیبایی نمی بینند؛ چرا که خداوند خواسته بود که اهل بیت(ع) شهید و اسیر ببیند و ایشان خشنود و راضی به رضایت الهی بودند. سخن آنان همواره این است: یکی درد و یکی درمان پسندد/ یکی وصل و یکی هجران پسندد/ من از درمان و درد و وصل و هجران/ پسندم آن چه را جانان پسندد.
چنان که امام باقر(ع) در دیدار جابر بن عبدالله انصاری از بینش و نگرش اهل بیت(ع) و رضایت مندی ایشان به مشیت الهی این گونه سخن می گوید که در حکایت پیش رو آمده است: جابربن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا(ص) در بستر بیماری افتاده و آخرین لحظات زندگانی خود را می گذراند. امام باقر(ع) به عیادت او رفت و با مهربانی کنارش نشست و فرمود: ای جابر، حالت چطور است؟ جابر، پیرمردی که عمری را در رکاب پیشوایان معصوم علیهم السلام گذرانیده بود، عرض کرد: حال پیرمردی را دارم که پیری را بر جوانی می پسندد و مرگ را نسبت به زندگانی بیشتر دوست دارد و به بیماری نسبت به تندرستی علاقه بیشتری دارد. او می خواست این گونه بر ناملایمات شکرگزارد و بگوید که از هیچ یک از آن ها نابردباری نمی کند.
اما امام باقر(ع) سخنی فراتر از آن گفت و فرمود: «اما من آنچه را خدا بخواهد دوست دارم. اگر جوانی را بخواهد به آن علاقه مندم و اگر بیماری را بر تندرستی من بپسندد، من هم همان را می خواهم و اگر زندگی را بر مرگ در مورد من ترجیح دهد، همان را برمی گزینم.»
روزی شخصی خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و پرسید: معنای رضا چیست؟ آن را برای من شرح دهید. پیامبر اکرم با لبخند شیرینی بر لب، پاسخ فرمود: «جبرئیل امین از سوی خدا، جایگاه وارسته رضا را برایم این چنین بیان کرد: فرد خشنود به خواست پروردگار، کسی است که از خدای خود ناخرسند نشود؛ خواه دنیای خوبی داشته باشد و خواه دنیای خوبی نداشته باشد و دیگر اینکه به نیکی اندک خود در برابر خواست خدا راضی و مغرور نشود».
امام جواد(ع) نیز همانند دیگر معصومان(ع) که مظاهر حقیقت کل هستند، در قول و عمل این رضایت مندی به مشیت الهی را بارها نشان داد. آن حضرت(ع) بزرگ ترین آرمان بشریت را دست یابی به این امر می داند و بر اساس آموزه های قرآنی بر این باور تأکید می کند که «رضوان من الله اکبر؛ رضوان الهی بزرگ تر از هر چیزی است» (سوره توبه، آیه۷۲)
در این آیه خداوند رضوان خود را برتر و بزرگ تر از هر چیزی بر می شمارد و در حقیقت صفت اکبر راکه صفت خاص خداوند است به رضوان خود نیز می بخشد. به این معنا که اگر در هستی بزرگ تر از خدا معنا و مفهومی ندارد، در میان خواسته ها و آرمان های هستی نیز چیزی جز رضوان و خشنودی الهی بزرگ تر نیست. (نگاه کنید، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۳۸)
مرحوم علامه طباطبایی بر این باور است که معرفت انسان نمی تواند رضوان الهی و حدود آن را درک کند، چون رضوان خدا محدود و مقدر نیست تا وهم بشر بدان دست یابد و شاید برای فهماندن این نکته بود که کمترین درجه رضوان خدا هر چقدر هم که کم باشد، از این بهشتها بزرگتر است؛ یعنی بزرگترین سعادت و رستگاری برای فرد عاشق و دوستدار خداوند این است که رضایت معشوق خود را جلب کند، بدون این که در صدد ارضای نفس خویش باشد. بنابراین می بینیم که رضوان الهی نقطه مقابل رضای شخصی و فردی قرار می گیرد. قابل ذکر است که در ادامه آیه مورد اشاره آمده است که: رضوان الهی حقیقت هر رستگاری بزرگی است.
امام جواد(ع) بر این اساس از مردم می خواهد تا رضوان الهی را مقصد غایی خود قرار دهند و برای دست یابی به این هدف راه و روش آسانی را نشان می دهد. آن حضرت می فرماید: «ثلاث یبلغن بالعبد رضوان الله تعالی: کثره الاستغفار، ولین الجانب، و کثره الصدقه و ثلاث من کن فیه لم یندم: ترک العجله و المشوره و التوکل علی الله عند العزم.»
سه چیز است که رضوان خداوند متعال را به بنده می رساند: ۱- زیادی استغفار، ۲- نرم خو بودن، ۳- و زیادی صدقه. و سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند، پشیمان نشود: ۱- ترک نمودن عجله، ۲- مشورت کردن، ۳- و به هنگام تصمیم توکل بر خدا نمودن. (مسند الامام الجواد، ص۷۴۲)
با نگاهی گذرا به زندگی آن حضرت(ع) می توان دریافت که ایشان راهی را به مردم نشان می دهد که خود آن راه، سیره زندگی آن حضرت بوده است. وی انسانی است که زندگی اش را به عبادت می گذراند و شبانه روز خویش را وقف بندگی خدا می کند و هرگز از استغفار جدا نمی شود. با مردمان نرم خویی داشت و همواره با فروتنی و تواضع با مردم مواجه می شد و اهل جود و انفاق و ایثار بود، به گونه ای که وی را جواد (بخشنده) نامیده اند. بنابراین، آن حضرت(ع) برای دستیابی به رضوان الهی راهی را به مردم نشان می دهد که خود را پیموده و در زندگی تجربه کرده است.
دراین جا نگاهی گذرا به راههای سه گانه آن حضرت برای دستیابی به رضوان الهی ما را با این مفاهیم بیشتر آشنا می کند.
استغفار
یکی از نعمت های الهی به بندگان خود، استغفار و توبه است. بی گمان اگر درهای توبه و استغفار بر روی بندگان بسته می شد، انسان ها در نومیدی محض قرار می گرفتند و بر اثر خطا و گناهی، می بایست دست از رسیدن به کمالات از جمله رضوان الهی می شستند. اما استغفار نعمت بزرگ الهی به انسانها است تا این گونه خود را پاک و پاکیزه سازند، گویی که هرگز گناه و خطایی مرتکب نشده اند.
استغفار به معنای درخواست پوشش و گذشت و آمرزش است. (مفردات راغب) به این معنا که انسان از خدا می خواهد که وی را ببخشد و در حق وی گذشت نماید و او را با رحمت خود پوشش دهد. این واژه در اصطلاح قرآنی به معنای درخواست زبانی یا عملی آمرزش و پوشش گناه از خداوند به هدف مصونیت از آثار بد گناه و عذاب است. (کشف الاسرار ج۲ص۶۴ و نیز التحریر و التنویر ج۴ ص۲۹).
استغفار با توبه این تفاوت را دارد که استغفار آمرزش خواهی از گناهان برای پیراستن روح است و توبه اقدام برای آراستن روح به صفات پسندیده ای چون توحید است (المیزان ج۰۱ص ۰۴۱) و یا استغفار درخواست آمرزش از گناهان پیشین و توبه پشیمانی و بازگشت به خدا درباره گناهانی است که امکان دارد درمقام عمل انجام دهد. (تفسیر کبیر فخر رازی ج۷۱ ص۱۸۱)
آیات بسیاری در قرآن به مسئله استغفار پرداخته و ارزش و جایگاه و اهمیت آن را نشان داده است. این واژه در قرآن ۸۶ بار تکرارشده که بیانگر اهمیت آن است. خداوند در آیاتی از قرآن به پیامبر(ص) با آن که وی خود از اهل عصمت و طهارت است، دستور استغفار می دهد و می فرماید: به سوی خداوندت استغفار کن. (نصر، آیه۳)
خداوند همچنین در آیاتی دیگر به مؤمنان دستور می دهد که استغفارکنند (بقره، آیه ۹۹۱ و نیز آل عمران، آیه ۳ و آیات دیگر) و یا این که اهل استغفار در سحرگاهان باشند. (ذاریات، آیه۸۱) خداوند پس از بیان اهمیت و ارزش استغفار، به بیان این راهکار برای برون رفت از مشکلات و معضلات فردی و جمعی اشاره کرده و می فرماید: دو عامل اصلی و کلی است که حتی عذاب های طبیعی و غیرطبیعی چون سیل و زلزله و جنگ و عذاب استیصالی ریشه کن را از انسان دور می سازد. یکی وجود پیامبر(ص) است و دیگری استغفار (انفال آیه۳۳)
حضرت امیرمؤمنان (ع) دراین باره می فرماید: در روی زمین دو وسیله و ابزار امنیت از عذاب الهی وجود داشت: یکی از آن دو وجود پیامبر(ص) بود که با رحلت آن حضرت برداشته شد و انسان ها از آن محروم شدند ولی دیگری که استغفار است همواره برای همگان تا قیامت وجود دارد. پس بدان تمسک جویید و چنگ زنید و آن گاه آیه ۳۳ سوره انفال را خواند. (نهج البلاغه حکمت ۸۸)
استغفار تا آن اندازه مهم و ارزشمند است که حتی عذاب یعنی کیفر اعمالی که در دنیا انسان به جهت تکوین و یا تشریعی بدان مبتلا و گرفتار می گردد، از وی و یا جامعه برداشته می شود. انسان با استغفار می تواند از این دسته عذاب های دنیوی و اخروی که به خاطر بازتاب و واکنش طبیعی اعمال، گریبانگیر او می شود، رهایی یابد.
آثار استغفار
از مهم ترین آثار استغفار که در آیات قرآن بدان اشاره شده می توان به پیشگیری از عذاب الهی (انفال آیه ۳۳)، آمرزش گناهان (نوح آیه ۰۱) افزایش روزی (نوح آیه ۱۱)، ازدیاد فرزندان (نوح آیه ۲۱) و رفاه و عمر طولانی (هود آیه ۳) نام برد. قرآن بیان می دارد که بهترین زمان استغفار سحرگاهان است (ذاریات آیه ۸۱، آل عمران آیه ۷۱ و نیز یوسف آیه ۸۹) زیرا حالات و موقعیت های مختلف زمانی و مکانی از نقش اقتداری (مزمل آیه ۶) و ویژه ای برخوردار است چنان که درباره لیله القدر گفته شده است (قدر آیه ۱).
کثیر در آیات قرآن به معنای بیش از هفتاد آمده است. در تفسیری از علی بن محمد الهادی(ع) درباره معنای کثیر آمده است که قرآن به پیامبر(ص) فرموده که خداوند تو را در «مواطن کثیر» (توبه آیه ۵۲) یاری داده است و آن حضرت بیان می دارد که شمار غزوات و سرایای آن حضرت بیش از هفتاد تا هشتاد بوده است؛ بنابراین «کثیر» به معنای بیش از هفتاد است. از این رو کسی که می خواهد استغفار نماید، می بایست در سحرگاهان و بیش از هفتاد بار به طور استمراری استغفار کند تا مصداق اهل استغفار شود. اما پیش از این که به این روایات تفسیر تمسک شود قرآن خود به صراحت به عدد هفتاد اشاره کرده است: استغفر لهم او لاتستغفر لهم ان تستغفرلهم سبعین مره فلن یغفرالله لهم (توبه آیه ۰۸) چه برایشان آمرزش بخواهی و یا نخواهی یکسان است حتی اگر برایشان ۰۷ بار آمرزش بخواهی خدا آنان را نمی آمرزد. در این آیه به صراحت از عدد ۰۷ یاد شده است که می رساند ۰۷، عدد مطلوبی است که مؤمن می تواند با آن خود را در شمار مستغفران قرار دهد و از گناهان و مشکلات دنیوی و اخروی و نیز مادی و معنوی برهاند. پس براساس آنچه امام جواد می فرماید استغفار بنده باید زیاد باشد تا جزو مستغفران قرار گیرد و لذا تأکید می کند: کثره الاستغفار.
به هرحال، استغفار نعمتی است که انسان ها می توانند با آن برای دفع عذاب، رفع عذاب و جلب منفعت بهره گیرند. از این رو حضرت امام جواد(ع) یکی از راه های رسیدن به رضوان الهی را کثرت استغفار می داند و برآن تأکید می ورزد.
نرم خویی و فروتنی
از دیگر راهکارهایی که امام جواد(ع) برای رسیدن به رضوان الهی بیان می کند، نرم خویی و فروتنی است. اگر در بخش نخست راهکار امام(ع) بازسازی رفتار با خداوند و چگونگی ارتباط با او تبیین شده در بخش دوم و سوم به ارتباط با مردم توجه می دهد. به این معنا که راه رسیدن به خداوند از درون خلق می گذرد و خدمت به خلق به قصد وجه الله، بزرگ ترین عبادت است. این ارتباط با انسان ها می بایست به دور از هرگونه تکبر و غرور و استکبارورزی باشد. از ا ین رو به حوزه اخلاق پیش از حوزه عمل اجتماعی توجه می دهد، چراکه انسان های بسیاری هستند که اهل خدمت به خلق هستند ولی اهل فروتنی و تواضع نمی باشند. به این معنا که انفاق و احسان مالی می کنند ولی رفتارشان سرشار از منت و تکبر و غرور است.
بنابراین پیش از این که به حوزه عمل اجتماعی و خدمات اجتماعی که همان احسان و انفاق و نیکوکاری باشد تأکید کند بر بازسازی منش اخلاقی توجه می دهد؛ چراکه خوی خوش بهتر از هر چیزی در زندگی بشر است.
سعدی در گلستان داستانی را آورده که این معنا را به خوبی بیان می کند. وی می نویسد که یکی از پارسایان به شدت نیازمند و تهیدست شد، شخصی به او گفت: فلان کس ثروت بی اندازه دارد، اگر او به نیازمندی تو آگاه شود، بی درنگ در رفع آن بکوشد.
پارسا گفت: مرا نزد او ببر، آن شخص گفت: با کمال منت و خشنودی تو را نزد او می برم. سپس دست پارسا را گرفت و با هم نزد آن ثروتمند رفتند، هنگامی که پارسا به مجلس ثروتمند و ارد شد، دید او لب فرو آویخته و چهره درهم کشیده و ترشروی نشسته است، همانجا بازگشت و بی آنکه سخنی بگوید، آن مجلس را ترک کرد، شخصی از پارسا پرسید: چه کردی؟ پارسا گفت: عطایش را به لقایش بخشیدم. (یعنی با دیدار چهره خشم آلود و درهم کشیده او، ازبخشش او گذشتم و از عطای او چشم پوشیدم.)
مبر حاجت به نزد ترشروی/ که از خوی بدش فرسوده گردی/ اگر گویی غم دل با کسی گوی/ که از رویش به نقد آسوده گردی
فروتنی زمانی معنا می یابد که شخص دارای امتیاز و منصب و قدرت و ثروتی باشد وگرنه فروتنی معنا و مفهوم نمی یابد.
بر این اساس فروتنی در روایات از دسته فضایل اخلاقی و هنجارهای اجتماعی دانسته شده که کسی بر آن حسادت نمی ورزد.
به سخن دیگر فروتنی تنها در حوزه قدرت و ثروت معنا و مفهوم می یابد و اگر کسی با همه ثروت و قدرت خویش در برابر دیگرانی که از آن امتیاز و ثروت و قدرت برخوردار نباشند، تواضع و فروتنی کند، کاری عظیم و بزرگ انجام داده است و این خود بیانگر روح بزرگی است که در این تن فروتن وجود دارد که برای قدرت و ثروت، پشیزی ارزش معنوی قایل نشده و آن را معیار سنجش و داوری خویش برای انسانیت نشمرده است.
از این رو امام جواد(ع) تواضع در برابر مردم و خوش خویی را دروازه ای به سوی رضوان الهی می داند، چرا که فروتنی و خوشخویی و نرم خویی، انسان را از تکبر و استکبار دور می سازد که عامل سقوط ابلیس و شیاطین بوده است و انسان هر بدبختی که در دنیا و آخرت می کشد به سبب همین تکبر و خودبزرگ بینی و در نتیجه استکبار و ستم به دیگران است.
احسان و انفاق
سومین دستور امام جواد(ع) برای رسیدن به رضوان الهی انفاق و احسان است که خود آن حضرت(ع) نماد این فضیلت انسانی بود و وی را بر این پایه جوادالائمه خوانده اند.
انفاق و صدقه به دیگران که عمل اجتماعی است همواره در قرآن در کنار عبادت محض خدا یعنی نماز گذاشته شده است. این بدان معنا است که بندگی دو بال اصلی دارد که عبارت از ارتباط درست و خاضعانه در برابر خدا و ارتباط درست و متواضعانه در برابر مردم است که با انفاق و صدقه کمال می یابد.
دل های پاک و قصد خیر و نیک به همه اعمال و رفتار ما معنای درست می بخشد و تقرب به رضوان الهی را سرعت می بخشد. از این رو آن حضرت در جایی دیگر می فرماید: «القصد الی الله تعالی بالقلوب أبلغ من اثعاب الجوارح بالاعمال.»؛ با دلها به سوی خداوند متعال قصد و آهنگ نمودن، رساتر از به زحمت انداختن اعضا و جوارح با اعمال است.
با این همه عمل نیک و خیر یعنی قصد وجه الله است که کلمات ایمان را عروج می دهد و بالا می برد. (فاطر، آیه۰۱) انفاق و احسان در همه اشکال به خصوص در انفاقات مالی و صدقات یکی از کارهائی است که نقش بالا برنده را ایفا می کند و آدمی را به سوی رضوان الهی سوق می دهد.
بی گمان، یکی از نیکوترین راه ها برای صرف مال و بهره جاودانه بردن از آن، صدقه دادن مال در راه خداست. البته صدقات دو دسته اند: «واجب و مستحب.» صدقه واجب عبارت است از بخشی از اموال شخصی که با شرایطی خاص به افرادی مخصوص داده می شود، از جمله زکات، خمس و فطریه. ولی صدقه مستحب اندازه خاصی ندارد و انسان می تواند هر مقدار از مالش را که بخواهد در راه خدا به فقرا و نیازمندان ببخشد. البته بخشش اموال باید در حد اعتدال باشد و اگر درحدی باشد که برای خود شخص ایجاد تنگدستی کند، مذموم شمرده شده است.
بهترین نوع صدقات همان صدقات مستحب است، چرا که انسان در این جا با اختیار خود از هر آن چه دارد در راه خدا بخشش و احسان و جود می کند. چنین شخصی دیگران را در اموال خود صاحب حق و شریک می داند و می کوشد تا با از میان بردن هر نوع دلبستگی و وابستگی، تنها رضوان الهی را بجوید.
آثار انفاق
درباره آثار صدقات در زندگی دنیوی روایت بسیاری آمده است که از جمله آن ها می توان به موارد زیر اشاره کرد.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: به وسیله صدقه، رزق و روزی را برای خود نازل کنید. هم چنین امام صادق(ع) فرموده: «صدقه، دین را ادا می کند و برکت را برای انسان به دنبال دارد.»
امام علی(ع) درباره نقش صدقه در زندگی دنیا می فرماید: «هرگاه بی چیز شدید بوسیله صدقه با خدا تجارت کنید.»
همچنین پیامبر اسلام فرمود: «صدقه بدهید، همانا صدقه مال را زیاد می کند، پس صدقه بدهید خداوند شما را مورد رحمت خویش قرار دهد.»
امام باقر(ع) می فرماید: «صدقه هفتاد بلا را از انسان دور می کند و نیز مرگ سوء را از او دور می نماید چرا که صاحب صدقه هرگز با مرگ سوء از دنیا نمی رود.»
پیامبراکرم(ص) می فرماید: «صدقه و صله رحم شهرها را آباد می کند و بر عمرها می افزاید.» از پیامبراکرم(ص) امام صادق، امام کاظم و امیرمؤمنان(علیه السلام) نقل شده است: «بیماران خود را به وسیله صدقه درمان کنید.»
امام باقر(ع) فرمود: «نیکی و صدقه، فقر را دور می کند.» (المیزان، ج۲، ص۴۲۰و ص۳۳۴.)