دیشب را به یاد روزهای آشنایی از لحظه های شروع همسفری با تو نخوابیدم، چشم هایم را بستم تا چهره مهربان و با حجب و حیایت را در شب خواستگاری تجسم کنم، یادم نمی رود بعد چند ساعت حرف زدن و به توافق رسیدن شرط آخر زندگی را گفتی و مهر خاموشی بردهانم زدی.
به گزارش ” صبح رابر”درست یک روز قبل از وفات مادر عزیز، صبور و دریادل حاج قاسم با تعجب وی را همسفر خود در سفر به تهران دیدم . دیدن عزیزی که احساسم به وی چیزی کمتر از حسین آقا برادر بزرگم نیست وجودم را مالامال از شوق و شعف و تعجب کرد، انتظار داشتم […]
محمد حسینخانی نویسنده رابری نوشت: اگر بخواهم بنویسم، روزها باید فسفر سوزانده و همه فضائل را پشتسرهم ردیف کنم، اما مخلص کلام؛ در ۱:۲۰ چیزی جز ما «رایت الا جمیلا» مستور نیست.