احمد با غم مصیبت حسین آشنا است و گویی می رود تا پدرش نه به گفتار بلکه در عمل درک حسین زهرا کند احمد ساک می بندد و قلب قاسم با لحظه لحظه ی گام هایش می تپد و خلاصه پسر خوش قد و بالایش پا در جبهه می گذارد …
محمد حسینخانی نویسنده رابری نوشت: اگر بخواهم بنویسم، روزها باید فسفر سوزانده و همه فضائل را پشتسرهم ردیف کنم، اما مخلص کلام؛ در ۱:۲۰ چیزی جز ما «رایت الا جمیلا» مستور نیست.