به گزارش ” صبح رابر”، یادواره ملی سردار شهید “محمد افضلی ننیز “، به عنوان شهید شاخص بسیج کارگری کشور در سال ۹۵و ۱۴هزار شهید بسیج کارگری کشور، صبح یکشنبه ۲۲فروردین ماه، ساعت ۸ در کنار آرامگاه آن شهید در گلزار شهدای ننیز برگزار می گردد.
ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه، زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا، معرفی آنان به عنوان الگوی فرهنگی در اجتماع و هدایت نگاه مردم به برکات و دستاوردهای دفاع مقدس، ایثار و شهادت، به عنوان مهمترین اهداف برگزاری یادواره ملی گرامیداشت شهید شاخص کارگری کشور، به شمار میرود.
شهید سرافراز محمد افضلی ننیز فرزند عباس و طرلان به سال ۱۳۲۹ در شهرستان رابر چشم به جهان گشود. وی تحت تأثیر تعلیمات پدر که از روحانیون منطقه بود، با تفکرات مذهبی و مبارزات مردمی علیه رژیم ستمشاهی آشنا شد و در مبارزه برای پیروزی انقلاب اسلامی، در زادگاهش نقش مؤثری داشت.
بعد از گرفتن دیپلم به نیروی هوایی پیوست و دو سال در پادگان قلعهمرغی تهران آموزش دید و سپس بورسیه گرفت و به آمریکا اعزام شد.
در سال ۱۳۵۰، شهید افضلی به عنوان دانشجوی خلبانی وارد نیروی هوایی شد و دو سال بعد برای تحصیلات تکمیلی به آمریکا رفت و به دلیل گرایشهای مذهبی و به جرم نماز خواندن از نیروی هوایی اخراج شد و سال ۱۳۵۳ به ایران بازگشت.
وی که در سال ۱۳۵۷ به استخدام شرکت ملی صنایع مس ایران درآمد و در کارگزینی مجتمع مس سرچشمه مشغول به کار شد، با احساس وظیفه و برای ادای تکلیف الهی اواسط سال ۱۳۶۰ به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کرمان مأمور شد و بارها به جبهههای نبرد حق علیه باطل شتافت، تا این که در تاریخ ۲ / ۱ /۶۱ در عملیات فتحالمبین و در منطقهٔ عملیاتی دشت عباس به خیل شهیدان گلگون کفن دفاع مقدس پیوست. از شهید محمد افضلی، دو فرزند به نام منصوره و عباس یادگار مانده است.
شهید محمد افضلی به جرم رعایت مسائل دینی از آمریکا اخراج شد
مادر محمد بیان کرد: هنگام رفتن به آمریکا، تصویر نقاشی شده پیامبر اسلام (ص) را با خود برد و در اتاقش به دیوار نصب کرده بود و میگفت، میخواهم هر روز به آن نگاه کنم و فراموش نکنم که فرزند عباس، ذاکر اهل بیت (ع) هستم.
وی عنوان کرد: وقتی از آمریکا به دلیل رعایت مسائل دینی و اخلاقی و توصیه دیگر دانشجویان به رعایت امورات دینی اخراج شد و به ایران بازگشت، پدرش از او پرسید، میگویند در آمریکا مردم مشروب میخورند و به مسائل دینی پایبند نیستند که محمد گفت، بابا خیالت راحت باشد، محمد پاک رفت و پاک برگشت، آنجا گاهی برخی از دوستان مرا به گناه ترغیب و تشویق میکردند، اما من میگفتم پوست و گوشت و استخوانم با طعام نوکری در محضر امام حسین (ع) و روضهخوانی پدرم رشد کرده و حاضر به انجام گناه نیستم.
منصوره ، ۱۴ روزه بود که پدرش شهید شد
مادر شهید افضلی گفت: بعد از اخراج محمد از آمریکا علناً علیه رژیم شاه موضع مخالفت میگرفت و میگفت: من از این رژیم و نظامش بدم میآید دیگر نمیخواهم در ارتش شاهنشاهی باشم، نمیخواهم برای این رژیم کار کنم، تعدادی کتاب داشت که آنها را در یک صندوقچه مخفی میکرد، گاهی وقتها یکی از کتابها را بیرون میآورد و میخواند و دوباره آن را در صندوقچه میگذاشت.
وی افزود: با اینکه نباید به سربازی میرفت، اما او را به زور به سربازی بردند و بعد از پایان خدمت برایش به خواستگاری رفتیم و ازدواج کرد و در مس سرچشمه مشغول به کار شد و هنگامی هم که جنگ تحمیلی آغاز شد، عزم جبهه کرد به او گفتم تو بچه کوچک داری، نرو، برادرهایت هم در جبهه هستند، گفت: وقتی در کربلا سر امام حسین را بریدند، ما نبودیم، امروز همان جبهه است، هر کسی برای خودش میرود.
مادر محمد تصریح کرد: گفتم بروید، اما اسیر یا معلول نشوید، رفت در حالی که یک پسر دو ساله داشت و همسرش باردار بود بعد از شش ماه که آمد، دخترش ۱۴ روزه بود که چند روز ماند و دوباره قصد رفتن کرد، گفتم دخترت تازه متولد شده بمان، گفت: اگر الان دخترم به زبان آید و بگوید نرو، من باز هم میروم، رفت و به شهادت رسید.
روایت حاجقاسم سلیمانی از آرزوهای محمد افضلی ننیز در «دشت عباس»
مادر محمد اظهار داشت: محمد میگفت دو آرزو دارم یکی اینکه موقع شهادت روزه باشم و دیگری بدنم سه روز توی بیابان بماند و مثل مولای غریبم حسین (ع) باشم، سالها بعد به دشت عبّاس که رفتیم، حاج قاسم سلیمانی برایمان روایتگری کرد و گفت خدا خواهش سه نفر از شهدای ما را همان طور که خواسته بودند، برآورده کرد یکی از آنها محمّد افضلی بود که در حالت روزه شهید شد و پیکر مطهّرش پس از سه روز در دشت عبّاس پیدا شد.
شریعه افضلی همسر شهید محمد افضلی هم میگوید: وقتی با محمد عقد کردم، بلافاصله او را به سربازی بردند بعد از اتمام سربازی عروسی کردیم و محمد چون زبان انگلیسی را وارد بود در مجتمع مس سرچشمه به عنوان مترجم در شرکت پاستور جردن که شرکتی امریکایی بود، استخدام شد با اینکه وضع مالی خوبی داشتیم، اما طوری زندگی میکرد که کارگران مجتمع احساس نکنند او از نظر مالی برتر است و راحت باشند به حرفها و مشکلاتشان گوش میداد و برای رفع آنها تلاش میکرد.
وی بیان داشت: با پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی کار و زندگی و خانواده را واگذاشت و عزم جبهه کرد، محمد در عملیات فتحالمبین در دشت عباس و روز اول فروردین ۶۱ به شهادت رسید.
شهید محمد افضلی دو وصیتنامه از خود به جای گذاشت، یکی برای خانواده و یکی هم برای فرزندانش که سفارش کرده بود تا ۱۰ سالگی آنها باز نکنند.
در فرازی از وصیت شهید افضلی به خانواده آمده است : گوشت و پوست و استخوان و همه اعضا و روح و تکتک سلولهای بدنم گواهی میدهد که خدایی نیست جز الله و محمدبن عبدالله پیغمبر و فرستاده اوست که ما را به راه راست هدایت فرمود تا از ظلمتهای جهل و نادانی به سوی نور و به طریق الله حرکت کنیم.
حرفی دارم به مادرم، این چند کلمه که روی این کاغذ نوشتم پس از شهادتم به دست شما میرسد، دوست دارم در شب جمعه روزه باشم یا تشنه بمیرم که مثل مولایم حسین با لب تشنه شهید شده و پس از شهادت سه روز بدنم در صحرا بماند که مثل مولایم غریب باشم.
مادر وصیت من به شما این است در انظار دشمنان انقلاب گریه نکنی، شاید با گریه تو خوشحال شوند و از خداوند برایتان صبر و استقامت آرزو میکنم.
وصیت نامه شهید که ۱۰ سال بعد خوانده شد
متن زیر بخشی از نامهٔ شهید افضلی به دختر و پسرش است که بنا بر وصیتنامهٔ خودش، باید پس از ده سالگی، نامه را به آنها میدادند. دخترش موقع شهادت، چهارده روز و پسرش یکسالونیم داشت.
نامهای در روزهای آخر عمر و نزدیک شدن به فتح و پیروزی، به فرزندان عزیزم عباس و منصوره.
در وصیتنامه شهید به فرزندان نیز آمده است: فرزندان خوبم خیلی مایل بودم شما را به دست خود بزرگ و تربیت کنم، اما کاری واجب و زمانی سرنوشتساز سبب شد از شما دل کندم و به راهی رفتم که بازگشت نداشت شما را به خدا سپردم و به سوی خدا حرکت کردم.
در بخش دیگری از این وصیتنامه آمده است: جنگیدم و اکنون که تو دختر و تو پسرم این نامه را میخوانی حتی استخوانهای من از هم پاشیده و خاک شده است، تنها یک خواهش از شما دارم که هر یک به سهم خود و به نوبه خود برای خدا و اسلام از جان خود دریغ نکنید.
مواظب باشید استعماری که ما با مشت خالی از در بیرون کردیم در آن زمان که شما زندگی میکنید از پنجره وارد نشود، خدا را فراموش نکنید و آن چنان زندگی کنید که پس از مرگ نفرینتان نکند، از خدا بخواهید شهادت را برایتان هدیه کند، حال که قرار است، مرگ همه را به آغوش خود فرو برد شما خود آن را انتخاب کنید.
شما را توصیه میکنم به فرا گرفتن علم و خواندن قرآن، اگر توانستید علوم اسلامی را تا حد اجتهاد بخوانید و از علوم صنعتی غافل نباشید که این کشور در انتظار افکار و ابتکارات شما است.
فرزندان خوبم، دوست دارم هر آنچه که دیده و خواندهام همه را برایتان بنویسم و هر چه میتوانم نصیحتتان کنم، اما وقت ندارم، اینجا افکارم مغشوش است و هر لحظه آمادهام کاری به من رجوع شود تا آن را انجام دهم.
شایان ذکر است یادواره ملی این سردار شهید، ۹ اردیبهشت امسال در کرمان برگزار میشود.
انتهای پیام/