پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

8:39:54 - پنجشنبه 23 اردیبهشت 1395
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
چشمان نابینایی که ۳۴ سال هنوز با خاطرات آن دوران بیناست
احمد علی شمس الدین، یکی از آزاده جانبازان ۷۰ درصد است که در عملیات والفجر یک در ۲۲ فروردین ماه ۶۲ با منفجر شدن خمپاره هر دو چشمش مجروح شد. او در همان عملیات هم به اسارت عراقی‌ها در آمد و بعد از۶ سال اسارت هنوز با خاطرات آن دوران بینا است.

به گزارش ” صبح رابر”؛ به مناسبت فرارسیدن روز میلاد بزرگ جانباز اسلام و جهان تشیع حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام) و مصادف بودن این روز با روز گرامیداشت مقام والای جانباز، و فرارسیدن روز میلاد امام سجاد (علیه السلام)  مصادف بودن این روز با گرامیداشت جایگاه والای آزادگان فرصت را غنیمت شمردیم  و برای  گفت و گو  با جانباز  و آزاده  رابری ، ضمن ادای دین در مقابل پایمردی‌های این عزیزان در راستای تحقق فرمایش امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) که نباید بگذاریم یاد دوران دفاع مقدس از یادها برود و قضیه دفاع مقدس نباید به فراموشی سپرده شود قدمی برداشته باشیم.

photo_2016-07-11_09-24-54

احمد علی شمس الدین، فرزند مراد او یکی از جانبازان ۷۰ درصد است که در عملیات والفجر یک  در ۲۲ فروردین ماه  ۶۲  با آتش  و منفجر شدن  خمپاره هر دو چشمش مجروح شد. او در همان عملیات هم به اسارت عراقی‌ها در آمد و بعد از۶ سال آزاد شد.

این  آزاده جانباز دوران دفاع مقدس گفتگویی با ” صبح رابر” داشت که در ادامه می خوانید:

احمد علی شمس الدین از زمان اعزامش می گوید: بنده متولد ۴۶ هستم در سال ۶۰به همراه  دوستانم برای بسیج آمده بودیم  که آنموقع ۱۵ سالم تمام نشده بود من  را نپذیرفتند و دوستان اعزام  شدند؛  اما  یکسال بعد  وارد ۱۶ سالگی شدم، در تاریخ  ۱۴آذرماه ۶۱از بسیج مردمی سپاه  رابر  به  جبهه های  حق  علیه  باطل  اعزام  شدم .

وی ادامه داد: پس از اعزام بعد از آموزش کوتاهی  در کرمان  در تاریخ  ۱۶ دیماه سال  ۶۱ اعزام به جبهه شدیم  و حدوداً  در ۲ عملیات  شرکت کردم، عملیات  والفجر مقدماتی در بهمن  ۶۱ بود  به این صورت که  ما در گردان  پشتیبانی بودیم .

این  یادگار هشت سال جنگ تحمیلی  گفت: در عملیات والفجر یک  از منطقه  دشت عباس،  ابو غریب  و  فکه شد، و  در تاریخ  ۲۲ فروردین ماه ۶۲ این  عملیات  در ۱۴ کیلومتر خاک  دشمن  می بایستی  شروع شود من نیز در این عملیات  حضور داشتم .

این  آزاده جانباز در  شرح این عملیات گفت :  از آنجای که این عملیات می بایستی  خیلی حساب  شده باشد، عملیات  والفجر یک  ۲۲ فروردین ۶۲ ساعت ۹ شب  با  رمز« یا  ستار یا غفار» شروع شد،  ما نیز طبق برنامه قبل گردان پشتیبانی بودیم و  گردان ۲۲ بهمن بچه های اصفهان خط را با پیروزی زیادی شکستند اما آنجا خاک  دشمن بود و از  قبل با  برنامه ریزی نیروی زیادی  در آنجا متمرکز داشت .

احمد علی شمس الدین ازنحوه اسیر شدنش  می گوید: عادت دشمن عراقی این  بود زمان آغاز عملیات  پشت سر هم منور به آسمان می  زدند  طوری که مانند روز  روشن، ما را می دیدند؛  جلوی ما با آتش و  خمپاره سد  شد  من  با آتش  خمپاره و منفجر شدن  خمپاره از ناحیه  صورت  مجروح شدم  و از آنموقع تا  الان مشکل  دید دارم.

وی افزود: مجروحین درآن منطقه در  چنگ  بعثیان افتادند و من نیز ۶ سال اسیر آنها شدم  .

این رزمنده دفاع مقدس از همرزمان رابریش یاد کرد و گفت: برادر بزرگم  سربازبود گاهی اوقات  آنجا  هم را می دیدیم و نیز تعداد زیادی از همزمان رابری  در عملیات ها و مجروحیت با هم  بودیم می توانم  بگویم حاج  مختار  افروغ  و مرحوم نصرت اله شمس الدینی  تا مجروحیت با هم  بودیم اما بعد از اسارات از ما جدا شدند.

وی از خاطره جانبازی خود  به یک جمله بسنده کرد و گفت : من  تا  حدود  ۴۸ ساعت از خودم خبر نداشتم که جانباز شدم زمانی  متوجه  شدم  اسیر در بیمارستان  بغداد بودم از همین  طریق  بلندگو  و دکترا عربی  صحبت می کردند  فهمیدم اینجا  عراق است، آنقدر مجروح داشتند که دیگر  توجه ای  به ما  نداشتند.

این آزاده جانباز ادامه داد: گاهی اوقات می دانستم  روی تخت بیمارستان  خوابیدم وگاهی   فریاد  و  صدایی به گوشم می  رسد، می فهمیدم  اینها ایرنی  یا مجروح هستند نیمه شب  بود یا روز نمی دانستم فریاد یا فاطمه یا زهرا می گفت و بعد از مدتی  دیگر صدایشان به گوش نمی رسید  و خاموش می شدند ، متوجه می شدم  از نرسیدن به مجروحین برادران خودم به شهادت می رسیدند در آنجا برای اینها ، مراسم  شب شام غریبان می گرفتیم یا مراسم  که گمنامند می گرفتیم.

photo_2016-07-11_09-25-03

احمد علی شمس الدین از نحوه آزادیش که در سال  ۴ بهمن  ۶۷ بود، می گوید:  ما جزء اسرایی که عمومی با هم آزاد شدند؛ نبودیم، ایران  هر سال یا  هر ماه تعدا زیادی از مجروحین عراقی  را آزاد می کرد و عراق  هم  به خاطر اینکه نخواهد از ایران  چیزی کم  داشته باشد یکبار تصمیم به این کار گرفت و ما حدود  یکسال و نیم  زودتر از اسرای دیگر به دلیل  مجروحیت آزاد شدیم.

وی در ادامه بیان کرد: در آنجا هر کسی  پرونده ای داشت که مجروحیتش مشخص بود قرار به  آزادی بود،  هیئت و دکترای  عراقی پرونده ها را بررسی می کردند، من نیز  بعد ازچندین بار  معاینه دکتر تشخیص دادند  که ما از جمله  مجروحان از کار افتاده از  ناحیه دو چشم هستیم و با تشخیص  آنها  اسممان به صلیب  سرخ  جهانی  رد کردند  وبعد از تحویل ما به  صلیب  سرخ از طریق هوایی ، دریایی و زمینی از کشور ثالثی به ایران باز گشتیم .

این جانبازه  ۷۰ درصد  در  پاسخ به این  سؤال  خبرنگار ما که  «جانباز»را در یک  جمله توصیف  نمایید، گفت: جواب دادن  این سؤال  سخت است  چرا که ما هم  نمی توانیم آن  جمله ای را بگوییم که حق  آن  ادا شود،  ولی  شاعر می گوید آنکه  چشمش  در ره  حق باز  شد، آگه  بود که جانباز شد. شاید ما الان  نباشیم ولی خیلی از دوستان و برادران هستند  که شامل این جمله بشوند.

وی پیام  جانبازان را در این برهه از زمان اینگونه بیان داشت: ما کوچکتر از آن هستیم که بخواهیم  پیامی داشته باشیم و یا حرفی بزنیم، بیشتر از  مسئولین و کسانی که امور مملکتی به دستشان  هست  این توقع را داریم این فرهنگ جنگ و جبهه ،  فرهنگ  ایثار و شهادت را ترویج دهند مخصوصاً برای نسل امروز برای نسل های آینده، مسئولان بیش‌تر از این‌ها باید کار فرهنگی انجام دهند تا جوانان نسل امروز بافرهنگ دفاع مقدس بیگانه نشوندچرا که این انقلاب  آسان  به دست نیامده، آسان از دست رود.

DSC01719 DSC01718

این آزاده جانباز،یک  چشم آن نابینا و چشم دیگرش ۱۵ درصد دید دارد ، او بعد از آزادیش  در ۴ تیر ۶۸ ازدواج کرده و حاصل این ازدواج ۳ فرزند یک  پسر و دو  دختر است و حدود  ۱۹ سال  در آموزش و  پرورش، کارهایی که ازعهدش بر می آمد  می کرد و مدت  سه سال  است که باز نشسته شده  و هنوز هم با خاطرات آن روزها زندگی می‌کند به گونه که یک کتاب از دوران اسارت تحت عنوان «۶ سال تاریکی»  را  نوشته که هنوز کسی این کتاب را ویرایش نکرده و نیز کم و بیش شعر می گوید  و حدود ۴ جزء از  قرآن حفظ است و در مسابقات  تفسیر  و حفظ نیز  شرکت  می کند.

DSC01714

خدیجه همسر  این آزاده  جانباز گفت:  زندگی در کنار جانباز افتخاری خوب و شیرینی است  چرا که آنها  به  خاطر خدا  و در راه  خدا  رفتند و جان دادند ؛ اگر این ها نرفته بودند  ما این   آسایش  و  آرامش  که امروز داریم را نداشتیم ،ما باید  سختی ها را تحمل  کنیم  تا آرامش آنها باشیم.

وی درسخن  پایانی خود از مسئولین خواستار شد : درست است همه  مشکلاتی در زندگی کم و بیش دارند و در زندگی  جانبازان  مشکلات خاصی است که یکسری مشکل جسمی  که نمی شود کارش کردولی مشکلات  که با برنامه ریزی بهتر مسئولین می تواند بر طرف شود.

احمد علی شمس الدین  گفت :  دنیا روز به روز در حال  پیشرفت است امکاناتی که مثلا  به روز باشد بیشتر در اختیار ما بگذارند  تا بتوانیم  توسط آنها کاری کنیم و مشکلاتمان را حل  نماییم ، یا مشکلات  دیگری از  لحاظ روحی و روانی یک  اردوگاه تفریحی   و   مسابقات  استانی و شهرستانی چرا که در شهرستانهای دیگر برگزار می شود، و از ما  تاکنون هیچ  تقاضا یا دعوت  نشده  که در این مسابقات  شرکت  کنیم ؛ هم  از لحاظ روحیه  خودمان می تواند  مفید باشد.

وی ادامه داد: از مسئولین  تقاضا داریم یک کم  فعالیتشان را از لحاظ فرهنگی، معنوی ،روحی و  امکانات  بیشتر کنند  و به جانبازان بیشتر بها دهند تا با کمک  مسئولین کارهای  مفیدتری  برای خانواده ، شهرمان  و جامعه  داشته باشیم .

انتهای پیام /

تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب