پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

5:44:22 - سه شنبه 28 خرداد 1392
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
به جامعه بازگردیم
مهدی محمدی به گزارش“صبح رابر”اکنون فردای انتخابات است. جریان اصولگرا ظاهرا انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم را باخته است، آن هم به حریفی که خود هیچ زمان نگفت اصلاح‌طلب است. نخستین سوال این است: چرا چنین شد؟ هنوز وقت گله‌گذاری نرسیده است. ‌سرجمع اما اصولگرایان انتخابات برده را باختند، نه به حریف بلکه به خودشان. اصولگرایان به […]

مهدی محمدی

به گزارش“صبح رابر”اکنون فردای انتخابات است. جریان اصولگرا ظاهرا انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم را باخته است، آن هم به حریفی که خود هیچ زمان نگفت اصلاح‌طلب است. نخستین سوال این است: چرا چنین شد؟ هنوز وقت گله‌گذاری نرسیده است. ‌سرجمع اما اصولگرایان انتخابات برده را باختند، نه به حریف بلکه به خودشان.

اصولگرایان به تصمیم درست در زمان درست باختند. اینکه چرا چنین شد دلایلی مهم دارد که تکلیف اول ما بازشناسی آن است. قبل از انتخابات نوشتم که ۲۴ خرداد آخر دنیا نیست. به سرعت باید دورانی از نقد درونی آرام و بدون جنجال اما عمیق آغاز شود. بالاخره لابد مشکلی هست که انتخابات برده را در دقیقه ۹۰ می‌بازیم و عقلای ما درست آن زمان که باید خردمندی کنند، کار دیگر می‌کنند. نتیجه این بحث، در نهایت باید تدوین اصول و مبانی یک سبک جدید سیاست‌ورزی اصولگرایانه باشد که در آوردگاه بعدی اجازه بروز مجدد مشکلات و ندانم‌کاری‌های فعلی را ندهد.

نتیجه فرعی این بحث این خواهد بود که جریان اصولگرا حریف خود را بزرگ‌تر از آنچه هست درنظر نخواهد گرفت و اعتماد به نفس خود را از دست نخواهد داد. بالاخره وقتی ما بدانیم که با یک مانور تاکتیکی ساده انتخابات ۲۴ خرداد می‌توانست به دور دوم برود و در دور دوم بسیار بعید بود نتیجه فعلی حاصل شود، حس نخواهیم کرد به حریف باخته‌ایم و در این صورت توان بازسازی تشکیلاتی و گفتمانی جریان اصولگرا بیشتر و سرعت این روند افزون‌تر خواهد شد. می‌ماند اینکه بپرسیم اگر فقط یک مانور تاکتیکی ساده لازم بود (که نامش را می‌توان ائتلاف یا هر چیز دیگر گذاشت) چرا اصولگرایان نتوانستند این مانور را سروقت انجام بدهند، که این بحثی درونی است و ربطی به ضعف‌های ما در مقابل حریف ندارد بلکه اساسا مربوط به مشکلاتی در مبانی و سبک سیاست‌ورزی است که ظرف ۸ سال گذشته تحت تاثیر آنچه می‌توان آن را مکتب احمدی‌نژاد نامید، درون راس و بدنه جریان اصولگرا به‌وجود آمده است.

سوال دوم این است که با طرف پیروز چگونه باید رفتار کرد؟ این اولا بستگی به این دارد که طرف پیروز چگونه رفتار کند و ثانیا بسته به این است که جریان اصولگرا چه راهبردی را برای بازسازی درونی خود و ارتباط‌گیری مجدد با جامعه در پیش خواهد گرفت. آقای روحانی اکنون می‌گوید نه اصلاح‌طلب است، نه اصولگرا اما هم اصلاح‌طلب است هم اصولگرا.

معنای ضمنی این سخن این است که ایشان خود را در دام رادیکالیسم چپ نخواهد انداخت. علایم هم نشان می‌دهد شیخ حسن روحانی مراقب هست که چپ‌گرایی افراطی تا چه میزان می‌تواند برای اعتبار عمومی او مضر باشد. برای همین بود که دیروز در نخستین کنفرانس خبری خود گفت: من رئیس‌جمهور همه مردم هستم نه یک جریان خاص. هر چه دولت گرایش بیشتری به چپ رادیکال پیدا کند، خود به خود فضا پلاریزه خواهد شد، تقابل‌هایی شکل می‌گیرد و جریان انقلاب از هویت و موجودیت خود در مقابل بازگشت ضدانقلاب دفاع خواهد کرد؛ کاری هم از کسی ساخته نیست. اما اگر دولت همچنان که وعده کرده معتدل باشد و تمرکز خود را بر حل مشکلات از طریق تجمیع امکانات کشور قرار بدهد آن وقت می‌تواند و شاید باید رویه متفاوتی در پیش گرفته شود. مهم‌تر از این، هنوز پاسخ این سوال روشن نیست که آیا حسن روحانی تلاش خواهد کرد نماینده خط سازش در سیاست خارجی باشد یا نه. این قطعی نیست که روحانی اکنون تصمیم گرفته باشد همان کارهایی را در پرونده هسته‌ای بکند که در فاصله ۸۱ تا ۸۴ کرد. چه دیروز نیز در پاسخ به خبرنگار فرانس ۲۴ گفت: «دوران توقف غنی‌سازی گذشته است». باید صبر کرد تا ببینیم روحانی درسی از این ۸ سال آموخته و تغییری کرده یا اینکه همچنان در پی تکرار تجربه پیشین است.

سومین سوال این است که جامعه از دولت جدید چه می‌خواهد؟ همه در انتخابات وعده دادند اما مردم به حسن روحانی فرصت داده که وعده‌های خود را اجرا کند. وعده‌های بزرگی به مردم داده شده است. همه این وعده‌ها را هم در حالی داده‌اند که وضعیت کشور و امکانات و مقدورات رئیس‌جمهور برای تدبیر این وضعیت را به‌خوبی می‌دانسته‌اند. طبعا دولت باید زمانی معقول در اختیار داشته باشد تا سازمان کار خود را سرپا کند. پس از آن، در زمانی نه‌چندان بلند، مردم منتظر عمل به وعده‌ها و مشاهده ظهور نتایج آنها چنان که وعده داده شده- خواهند بود.
بنابراین، به سرعت جریان اصولگرا تکلیفی جدی در حوزه نقد و مطالبه خواهد داشت. در نهایت، تردیدی نیست آنچه در ۲۴ خرداد رخ داد، بازتابی بود از یک مجموعه تحولات که در حوزه اجتماعی رخ داده است. سیاست همواره بازتابی از جامعه بوده است. یک تکلیف مهم برای اصولگرایان از این پس این خواهد بود که دوران جدیدی از اجتماعی شدن را آغاز کنند. این اجتماعی شدن هم به معنای تلاشی عمیق برای بازشناسی جامعه است و هم یافتن راه‌هایی بهتر و کارآمدتر برای برقراری ارتباط با آن. باید مجددا به جامعه بازگشت. هر اتفاقی افتاده باشد آنجا رخ داده است بنابراین اگر راهی هم برای اصلاح فضای فعلی وجود داشته باشد باید در بطن جامعه جست‌وجو شود نه در محیط سیاسی و دالان‌های قدرت.

 

تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب