پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

5:37:25 - سه شنبه 13 خرداد 1393
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
زهد و تقوا از نگاه امام سجاد (ع)
بسیاری از علمای بزرگ اسلام بوده‌اند که درس زهد و تقوا و تفسیر و حکومت و فقه را از محضر امام‌سجاد (ع) فرا گرفتند. شیخ مفید در این باره می‌گوید: فقها از آن حضرت، دانشهای بسیاری فرا گرفتند و مواعظ و دعاها و فضایل قرآن و حلال و حرام را از آن حضرت یاد گرفته، […]

بسیاری از علمای بزرگ اسلام بوده‌اند که درس زهد و تقوا و تفسیر و حکومت و فقه را از محضر امام‌سجاد (ع) فرا گرفتند. شیخ مفید در این باره می‌گوید: فقها از آن حضرت، دانشهای بسیاری فرا گرفتند و مواعظ و دعاها و فضایل قرآن و حلال و حرام را از آن حضرت یاد گرفته، و حفظ کردند.

ابن شهر آشوب گوید: کمتر کتابی در زهد و موعظه یافت می‌شود که در آن از قول امام زین العابدین روایتی نقل نشده باشد.(فی رحاب أئمه اهل البیت ، ج ۳ ، ص۱۹۶)

امام‌ سجاد به طلاب علم که در مدینه به دیدارش می‌آمدند، بسیار احترام می‌گذاشت و این امر را سفارش رسول خدا (ع) می‌دانست. دانشمندان پیش از آنکه از علم و معرفت آن حضرت برخوردار گردند از رفتار ایشان، هدایت و پرهیزکاری را الهام می‌گرفتند.

براستی چه کسی بود که نور خدا را در این چهره الهی و از چشمی که از ترس خدا سرشار بود و پیشانی که در اثر سجود پینه بسته بود و زبانی که هیچ‌گاه از یاد خدا غافل نمی‌شد و کل از سیره او که نور خدا از آن تابان بود، الهام نگیرد؟!

عبدالله بن حسن می‌گوید: مادرم فاطمه دختر امام‌حسین (ع) مرا می‌گفت که در محضر علی‌ بن الحسین بنشینم. من هیچ گاه در محضر او ننشستم مگر آنکه وقتی بر می‌خاستم از او خیری آموخته بودم. این خیر یا ترس از خدا بود که با دیدن خدا ترسی وی در دلم ایجاد می‌شد و یا دانشی بود که از او بهره‌مند می‌شدم.(عوالم العلوم ، ج ۱۸ ، ص ۲۸۳)

موج فتوحات اسلامی، هر روز کشور جدیدی را فرا می‌گرفت و بخش تازه‌ای به پیکر حکومت اسلامی اضافه می‌کرد اما این پیکر به محرکی ایمانی نیاز داشت تا فرهنگها و سنتها و منافع گوناگون را در بوته امت واحده، ذوب کند.

امام زین العابدین (ع) و یاران و هواداران وی، با به کار بستن راهها و شیوه‌های گوناگون مسئولیت این مهم را بر دوش داشتند. آن حضرت به موالی بسیار احترام می‌گذاشت. موالی مردمی بودند که پس از فتح کشورهایشان به وسیله اسلام و بهره‌وری کافی از معارف الهی؛ به دین اسلام گرایش می‌یافتند.

بسیاری از موالی، جزو یاران خوب امام‌سجاد (ع) بودند امام نیز در استوار ساختن ارزشهای الهی در دل گروهی از افراد برگزیده آنان، شیوه‌ای بی نظیر داشت. بدین ترتیب که برده ای را می‌خرید و با بهترین شیوه با او برخورد می‌کرد و پس از مدتی وی را آزاد می‌کرد و برای آنان امکانات یک زندگی خوب را فراهم می‌نمود بنابر این هر یک از این بردگان آزاد شده، به صورت یک رسانه تبلیغاتی برای امام ‌سجاد در میان افراد قوم خود در می‌آمدند.

بیایید پیش از آنکه بدانیم امام‌سجاد (ع) چگونه بردگان خود را آزاد می‌کرد به شیوه رفتاری آن حضرت با ایشان نگاهی بیفکنیم. در واقع این اخلاق حسنه، برای بردگان در کنار هدایت مستقیم آن امام خود مکتبی عقلی محسوب می‌شد.

یکی از راویان به نام عبد الرزاق می‌گوید: کنیز علی بن الحسین (ع) برای ایشان آب آورد تا آماده نماز شود. ناگهان آفتابه از دست کنیز افتاد و به صورت امام‌سجاد اصابت کرد و صورت آن حضرت را مجروح نمود. امام سرش را بلند کرد و به کنیز نگریست. کنیز گفت: خداوند می‌فرماید: (و الکاظمین الغیظ) امام فرمود: خشم را فرو خوردم. کنیز گفت: (و العافین عن الناس) امام به او فرمود: خداوند تو را ببخشاید. کنیز گفت: (و الله یحب المحسنین) امام فرمود: برو که در راه خداوند عزوجل آزادی! (عوالم العلوم ، ج ۱۸ ، ص۱۹۸)

آن حضرت با بردگانی که در نظر گروهی از مردم آن روزگار، سرشتی جز سرشت انسان داشتند، این گونه برخورد می‌کرد، چگونه می‌توان قبول کرد که این اخلاق والا در آنان موثر واقع نشود؟! روایت زیر نیز صحنه والایی از گذشت و جوانمردی و ایثار آن حضرت را به نمایش می‌گذارد: عده‌ای میهمان نزد آن حضرت نشسته بودند. امام از خدمتکارش خواست که زودتر گوشتی را که در تنور بود برایش بیاورد. خدمتکار به سرعت آنرا به طرف امام آورد اما ناگهان چنگکی که در دست داشت، افتاد و به سر یکی از پسران آن حضرت که زیر پلکان بود، خورد و او را کشت امام به خدمتکار که متحیر و نگران شده بود فرمود: «تو آزادی چون عمدا مرتکب این قتل نشدی» و آنگاه خود به کار کفن و دفن فرزندش پرداخت. (عوالم العلوم ، ج ۱۸ ، ص۱۹۹)

آنچه گفته شد نمونه‌هایی از اخلاق والای امام در برخورد با موالی بود. شیوه بنده آزاد کردن امام نیز شیوه‌ای بسیار متمایز بود که تاریخ آن را با شکوه و شگفتی روایت می‌کند. ابن طاووس در کتاب «شهر رمضان» که معروف به «اقبال الاعمال» است از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: وقتی ماه رمضان فرا می‌رسید، علی بن الحسین هیچ یک از غلامان و کنیزانش را توبیخ نمی‌کرد، و چنانچه بنده‌ ای مرتکب خطا و گناه می‌شد آن گناه را پیش خود یادداشت می‌کرد و فلان غلام این گناه را در روز فلان انجام داد و یا فلان کنیز این گناه را مرتکب شد. تا اینکه شب آخر ماه مبارک فرا می‌رسید، امام همه را به گرد خود جمع می‌کرد و یادداشتهای خود را بیرون می‌آورد. سپس می‌فرمود: فلانی تو چنین و چنان کردی اما من تو را تادیب نکردم و آیا به خاطر می‌آوری؟ بنده می‌گفت: آری به یاد دارم ای فرزند رسول خدا. امام به همین ترتیب تمام بندگانش را باز خواست می‌کرد و از آنان اقرار می‌گرفت، سپس خود در میانشان می‌ایستاد و می‌گفت: بانک برآرید و بگویید:

«ای علی بن الحسین، پروردگارت تمام اعمال تو را گردآورده همچنان که تو تمام اعمال ما را گرد آورده‌ای. نزد او کتابی است که به حق بر تو سخن می‌گوید و هیچ کوچک و بزرگی را فرو گذار نکرده، جز آنکه تمام آنها را گردآورده است. و تو هر آنچه را که کرده‌ای نزد او حاضر می‌یابی چنان که ما تمام آنچه را که کرده‌ایم نزد تو حاضر می‌بینیم. پس عفو کن و بگذر تا خداوند تو را ببخشاید و از تو بگذرد. که او می‌فرماید: پس ببخشایید و چشم بپوشید. آیا دوست ندارید که خداوند (گناهانتان را) برای شما بیامرزد»؟! امام‌سجاد (ع) این سخنان را می‌گفت و به آنان تلقین می‌کرد و خدمتکارانش با آن حضرت همصدا می‌شدند. اما در میان آنان می‌ایستاد و می‌گریست و می‌گفت:

«پروردگارا! تو ما را فرمودی که از کسانی که به ما ستم کرده‌اند، بگذریم و ما کسانی را که در حق ما ستم کرده بودند، بخشیدیم چنان که تو خود به ما فرموده بودی پس از ما بگذر که تو، به عفو و بخشش از ما و ماموران سزاوارتری. معبودا کرم کردی. پس مرا مورد اکرام قرار ده چون من با درخواست از تو به خیر و نیکی دست یافتم پس مرا با بهره‌مندان از خودت در آمیز. ای کریم!».

سپس به خدمتکارانش روی می‌کرد و می‌گفت: من شما را بخشیدم پس آیا شما هم از بدیهای من در گذشتید؟ همانا من فرمانروایی بد، پست، ستمگر و تحت فرمان پادشاهی کریم، بخشنده، دادگر، نیکی کننده و نعمت دهنده هستم.

غلامان و کنیزان می‌گفتند: سرورا! ما از تو گذشتیم حال آنکه تو هیچ بدی در حق ما مرتکب نشدی. آنگاه امام‌ سجاد به آنان می‌فرمود: بگویید خداوندا از علی بن‌الحسین بگذر چنان که او از ما گذشت. و او را از آتش رهایی بخش چنان که او ما را از بندگی رهانید.

غلامان این سخنان را تکرار می‌کردند و امام‌سجاد (ع) می‌فرمود:

«آمین رب‌العالمین. بروید که شما را عفو کردم و آزادتان ساختم به این امید که من نیز مورد بخشش قرار گیرم و آزاد شوم». پس چون روز عید فطر فرا می‌رسید، به آنان انعام‌هایی می‌داد که ایشان را مصون می‌داشت و از آنچه مردمان داشتند، بی نیاز می‌ساخت.

هر ساله در آخرین شب ماه رمضان، بیست بنده یا اندکی کم و زیاد آزاد می‌کرد و می‌فرمود: خداوند متعال در هر شب از ماه رمضان، هنگام افطار هفتاد هزار دوزخی را از آتش می‌رهاند. چون آخرین شب ماه رمضان فرا رسد، حضرت‌سجاد (ع) به همان تعداد که در طول ماه آزاد کرده بود، بنده آزاد می‌کند و می‌فرمود: «من دوست دارم که خداوند مرا ببیند که در خانه‌ام در سرای دنیا بنده‌ها را آزاد می‌کنم، به این امید که او هم مرا از دوزخ برهاند».

هیچ خدمتکاری را بیش از یک سال به کار نمی‌گرفت. وقتی بنده‌هایی را در آغاز یا میانه سال می‌خرید، با فرا رسیدن شب عید فطر آنها را آزاد می‌ساخت. و به جای آنها غلامهای دیگری به خدمت می‌گرفت و سپس آنها را هم آزاد می‌کرد. شیوه آن حضرت تا هنگام شهادت این چنین بود. امام سیاهان را بی آنکه به آنها نیازی داشته باشد، می‌خرید و با خود به عرفات می‌آورد و بدیشان کار خود را روا می‌کرد و چون کارش با آنها تمام می‌شد دستور می‌داد که آنها را آزاد کنند و بدیشان انعام و مال دهند. (عوالم العلوم ، ج ۱۸ ، ص۱۹۹)

منبع : عاشورا

تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب